بازگشت

ابن الرضاي دوم


بالاتري ز مدح و ثنا أيها النقي

ابن الرضاي دوم ما أيها النقي



با حبّ تو عبادت ما عين بندگي ست

هادي آل فاطمه يا أيها النقي



دارم ولي شناسي خود را ز نور تو

مولاي من ولي خدا أيها النقي



با آن نقاوت نقوي يك نگاه كن

پاكيزه كن وجود مرا أيها النقي



با صد اميد همچو گدايان سامرا

پر مي كشيم سوي شما أيها النقي



بخشنده تر ز حاتم طائي تويي تويي

مسكين ترم ز هرچه گدا أيها النقي



من هرچه خواستم تو عنايت نموده اي

يك حاجتم نگشته روا أيها النقي



گردد جواني ام همه ترويج مكتبت

جانم شود فداي تو يا أيها النقي



بايد براي غربت تو بي امان گريست

با ناله هاي حضرت صاحب زمان گريست



شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود

دشمن سواره آمد و پايت پياده بود



آن ناخن شكسته و آن كاروان سرا

توهين به ساحت تو برايش چه ساده بود



باراني ست از غم تو چشم سامرا

با ديدن تو اشك ملك بي اراده بود



وقتي كه آسمان ز غمت سينه چاك شد

ديدي كه عرش سر روي زانو نهاده بود



زهر ستم چه با جگر پاره پاره كرد

ديگر نفس ... نفس ... به شماره فتاده بود



شكر خدا كه دشمن تو خيزران نداشت

هر چند دل ، شكسته از آن بزم باده بود



آقا بيا و با دل غرق به خون بخوان

از آن سه ساله كه پدر از دست داده بود



جانش رسيد بر لبش از ضربه هاي چوب

وقتي كنار طشت طلا ايستاده بود



آرام قلب خسته اش از دست رفته بود

چشم به خون نشسته اش از دست رفته بود


***