بازگشت

نفحات بهشت


عالم شده است مومن ايمان طور تو

روشن مسير سبز اجابت ز نور تو

تفسير مي كند نفحاتت بهشت را

برپاست شيعه از بركات حضور تو

عمري كنار هر قدمت در مسير فيض

گل مي دميد از سر راه عبور تو

روشنگر صراط سماوات مي شود

تصوير زندگي سراسر غرور تو

ما بين آسمان و زمين در طلوع شكر

وردي نبود مثل زبان شكور تو

درس رضا به تيغ قضا مي دهد به ما

تسليم محض ِ قلب سليم و صبور تو

اي بي كران ِ اوج نگاه تو آسمان

هر آينه نگاه تو را مي خرم به جان

اعجاز مي كند كلمات قصار تو

دل مي برد ز سينه ي سينا قرار تو

درس عظيم بندگي و عشق مي كرفت

يك عمر جبرئيل امين در كنار تو

ماندند شاعران همه مبهوت و مات در

توصيف آسماني مجد و وقار تو

ترسيم جايگاه ولايت رسالتت

يك جامعه است مخلَص عمر و شعار تو

اي معدن علوم الهي ، نشسته اند

چشمان خلق خيره به اين شاهكار تو

شد زنده از كلام تو ايمان شيعيان

عزّت گرفت شيعه از اين ابتكار تو

نام تو چلچراغ مسير هدايت است

اي مهربان گداي تو بودن سعادت است

گاهي بخر براي خودت اين غريب را

گاهي نگاه كن به دل خسته ي گدا

نام تو را تجلّي رحمت نوشته اند

يعني منم گدا و تويي روح هل اتي

آقا سحاب لطف و كرامات بي حدت

باريده بي حساب به قلب كويرها

شوق زيارت حرمت را كه داده اي

حالا ببر مرا به حوالي سامرا

گلدسته ها و گنبد تو گرچه ريختند

با همّت دوباره ي ما مي شود به پا

شش گوشه ي ضريح تو را مي توان نوشت

از محضرت سلام به سلطان كربلا

اين عبد بي مرام خودت را قبول كن

اي با صفا غلام خودت را قبول كن


***