بازگشت

آن نازنين


آن نازنين كه وصف جمالش خدا كند

امشب خدا كند كه نگاهي به ما كند

آن دلنواز از دل و از جان عزيزتر

باشد كه درد جان و دل ما دوا كند

آن بي نياز از همه غير خدا خوش است

ما را گره ز كار فرو بسته وا كند

آن محو ذات خالق و بي اعتنا به خلق

شايد بما شكسته دلان اعتنا كند

آن چشمه دعا كه دعا مستجاب از اوست

چون مي شود به حالت ما هم دعا كند

پيوند خورده زندگي ما به مهر او

اين رشته را كس نتواند جدا كند

عالم به خوان رحمت او ميهمان ولي

يك تن نشد كه حق نمك را ادا كند

خواهد كند ثناي كسي را اگر كسي

بهتر همين كه مدحت ابن الرضا كند

ابن الرضاي دوم و چارم ابوالحسن

كه امشب جهان را ز رخش با صفا كند

چارم علي ز عترت و نور دل جواد

كو چون جواد لطف نمايد عطا كند

گويي علي به روي محمد كند نگاه

چون اين پسر بروي پدر ديده وا كند

هادي دهم امام كه در روزگار خويش

جابر سرير معدلت مرتضي كند

ديدار او كدورت دل را جلا دهد

ايماي او حوائج مردم روا كند

بايد رضا خاطر او آورد بدست

خواهد ز خود هر آنكه خدا را رضا كند

آنكو كند فصيح تكلم به هر زبان

كي از جواب راز دل ما ابا كند

كار خدا به امر خدا مي كند بلي

من عاجزم از اين كه بگويم چها كند

ابن السبيلك چون زابن الرضا سوال

از راز بعثت سه تن از انبياء كند

گيرد جوان خويش و نشيند ز پا و باز

يحيي ابن اكثم از پي او ادعا كند

او نيز مفتضح ز سوال و جواب خويش

اقرار بر فضيلت آن مقتدا كند

اي هر چه هست عالم و آدم فداي او

در حفظ دين چو هستي خود را فدا كند

در راه سر بلندي قرآن كند درنگ

بر او هر آنقدر متوكل جفا كند

از جور و ظلم دشمن و تبعيد و حبس و قتل

راضي بهر چه حكمت حق اقتضا كند

با سعي و صبر خويش بگرد حريم دين

هر جا حصار محكمي از نو بنا كند

نور خدا كجا و بساط شراب آه

خصم سياه دل ز خدا كي حيا كند

كي آيد از ولي خدا خواندن سرود

خواند ولي چنانچه سرورش عزا كند

او مايه ي حيات جهان است واي دريغ

دشمن و را شهيد بزهر جفا كند

اي يادگار آل محمد خدا بما

لطفي اگر كند ز طفيل شما كند

صاحبدلي كجاست كه چون ابن مهزيار

بر ديده خاك پاي تو را توتيا كند

اي زاده ي جواد و بسان پدر جواد

مهرت نشد كه قهر به سوي گدا كند

افتاده ام بدام بلا يا ابالحسن

غير از تو كيست؟ آنكه ز دامم رها كند

دست گدايي من و دامان تو بلي

جز سوي تو گداي تو رو در كجا كند

من بنده ذليلم و تو خسرو جليل

چونت ثنا كنم كه خدايت ثنا كند

خواهم كه بيش مدح تو آرم ولي ز عجز

اين طبع نارسا به همين اكتفا كند

باشد كه حق بخاطر تو يا ابالحسن

ايمان كاملي به مويد عطا كند

***