بازگشت

سرود دل


زدل سرود مدحتت سر عاشقانه مي كنم

من الازل الي الابد تورا بهانه مي كنم

اگر نواي رب كنم خداي را طلب كنم

من از هدايت تو سر بر آستانه مي كنم

شه دهم تويي ولي چارمين علي تويي

به نام نامي علي تو را بهانه مي كنم

نه ترك ذكر تو كنم نه حد شكر تو كنم

نداي اعتلاي تو به هر زمانه مي كنم

تويي كه بر هدايتت هزار خضر تشنه لب

منم كه آب زندگي طلب ز خانه ميكنم

مدينه دل مرا ضريح طور كرده ايي

چه سجده ها به مقدم گل سمانه مي كنم

بگو به شكر نعمت خداي حي لامكان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

دل رميده ام به يك نگاه مايل آمده

به سايه ي حضور تو اسير و حايل آمده

تو آن يم كرامتي كه از خروش بخششت

طمع كنان و سركشان دلم به ساحل آمده

ز موج خوش نگاهي ات ز موج خير خواهي ات

به اوج بي سپاهي ات هزار ساءل آمده

دلم گرفته بوي تو نشسته كنج به كوي تو

طلب كند سبوي تو كه ساقي دل آمده

به چشمك ستاره ها چه خيره شد نظاره ها

به يثرب است اشاره ها كه ماه كامل آمده

تو ناشر حقيقتي تو مظهر ولايتي

توهادي طريقتي تو كشتي هدايتي

تويي شراب ناب من حساب من كتاب من

شفاعتم به دست تو به حال ما رعايتي

نه وصف توست كار من نه مدح تو شكار من

تو صيد وصف داوري ز بس كه خوش حكايتي

مرا به خويش بنده كن بيا و مرده زنده كن

مسيح جان خسته كن ز بي كسان حمايتي

ميان حصر دشمنان اميد قلب دوستان

طلايه دار شيعيان امير با درايتي

به روز غم مرا ببر به سوي خود كشان كشان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان




***