بازگشت

قادر ذوالمن


اي به عشقت دل از بلا ايمن
اي ز مهر تو جان و دل روشن
اي كه هستي به شهره شهره ي دهر
مظهر نور قادر ذوالمن
اي كه هستي يگانه هادي دين
نام تو چون علي خيبر كن
حب تو مي ربايد از سر هوش
مهر تو مي دهد توان برتن
گر بيايد به مكتب درست
بدر ايد فرشته اهريمن
مكتب فضل را تويي صاحب
بخشش و جود را تويي معدن
بود از وصف تو قلم عاجز
نطقم از مدح تو بود الكن
محو وصف تو بودم ناگاه
هاتفي داد مژده اي برمن
فرش تا عرش غرق آيين است
شب ميلاد هادي دين است



***