بازگشت

سوسن همسر امام هادي و مادر امام عسكري


در منابع تاريخي و روايي براي مادر گرانقدر امام حسن عسكري عليه السلام چند نام بيان شده، كه عبارتند از:
حُدَيث، حُدَيثه، حَرْبيه، سَليل، سَمانه و سُوسَن.
/پاورقي 1- الارشاد، ج 2، ص 301، بحارالانوار، ج 50، ص 236 و 237، زندگاني عسكريين عليهما السلام، ابوالقاسم سحاب، ج 2، ص 9 و 13، مسندالامام العسكري عليه السلام، عزيزاللّه عُطاردي، ص 49. /
/پاورقي 1-2 در ضمن، اسم مادر امام هادي عليه السلام (سمانه) بوده و يكي از اسامي مادر امام مهدي عجل الله تعالي فرجه نيز (سوسن) مي باشد. (رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 50، ص 117 ـ 114 و ج 51، ص 18 ـ 15). /
بنا به نوشته عيون المعجزات: (اسم مادر امام عليه السلام، بر اساس آنچه محدّثان بيان نموده اند، (سليل) است…)
/پاورقي 2- همان، ج 50، ص 238. /
در بخشي از صحيفه حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ كه اسامي مبارك چهارده معصوم عليهم السلام در آن ثبت شده ـ آمده است:
(ابومحمّد الحسن بن علي الرّفيق (الرّقيق) امّه جاريه اسمها سمانه و تكنّي امّ الحسن،… .
/پاورقي 3- همان، ج 36، ص 193 و 194، كمال الدّين، (اكمال الدّين)، ترجمه كمره اي، ج 1، ص 423 و 424. /
مادرش كنيز است، نامش سمانه و كنيه اش امّ الحسن.)
تعدّد نام در بين عرب ها رايج بوده، به ويژه براي كنيزان، چرا كه ورود آنها به سرزمين غير مادري يا به خانه مولا و مالك جديد، زمينه نامگذاري و تغيير اسامي را در پي داشته است.
/پاورقي 3- رجوع كنيد به: رياحين الشّريعه، ج 3، ص 24، داستان ازدواج معصومين عليهم السلام، ابراهيم بابائي آملي، ص 231، نشر نجبا، قم، دوم، 1381 ش. /
لذا موّرخان و محدّثان پيش از معرّفي نام اين بانوي جليل القدر، يادآور شده اند كه: (و امّه امّ ولد يقال لها…، و مادر امام عسكري عليه السلام كنيز و جاريه بود كه ناميده شده به…).
البتّه برخي نيز بر اين باورند كه بيشتر اين اسامي، از القاب ايشان است.
اكنون زيبنده است كه از نام هاي فوق، يكي را برگزيده، و صفحات زندگي اين بانوي والامقام را مطالعه نماييم.
سوسن عليهاالسلام پس از تولّد فرزندش امام حسن عسكري عليه السلام با كنيه (امّ الحسن) و (امّ ابي محمّد) ناميده شد و با تولّد نوه يگانه اش (حضرت مهدي عليه السلام )، با لقب و عنوان (جدّه) شهرت يافت.


زادگاه

نسب و دودمان سوسن عليهاالسلام چندان مشخّص نيست، امّا از تعابيري چون (امّ ولد) و (حربيه) مي توان نتيجه گرفت كه وي به عنوان (كنيز) در مدينه زندگي مي كرد و شايد همراه خانواده و اقوامش در يكي از جنگ هاي عصر حكومت بني عبّاس به سرزمين مقدّس مدينه آمده است، همان گونه كه برخي گفته اند: (وي در ولايت و كشور خودش، پادشاه زاده بوده…)
/پاورقي 5- منتهي الآمال، ج 2، ص 449، زندگاني عسكريين عليهما السلام، ج 2، ص 13. /
زمان ولادت او را با توجّه به تاريخ ولادت امام هادي عليه السلام (212 ق.) و تولّد امام عسكري عليه السلام (231 ق.) مي توان اين گونه تخمين زد كه: سوسن عليهاالسلام در بين سال هاي 218 ـ 215 ق. به دنيا آمده است.


پيوند زندگي

سوسن عليهاالسلام به جهت ويژگي هاي اخلاقي، به مرحله اي از شايستگي رسيد كه به خانه امام هادي عليه السلام راه پيدا كرد. شايد بتوان گفت كه وي در دوره امامت امام جواد عليه السلام توفيق اقامت در مدينه را پيدا كرده و سرانجام دست تقدير، او را به همسري امام دهم عليه السلام مفتخر ساخت.
/پاورقي 6- زنان مردآفرين تاريخ، محمد محمدي اشتهاردي، ص 185. /
وي كه ساليان سال به عنوان (كنيز) شناخته مي شد، پس از ازدواج با رهبر جهان اسلام و تشيع، زندگي دوباره و تابناكي را آغاز كرد كه هر بانويي لياقت آن را نداشت. وي بهترين همسر امام عليه السلام بوده
/پاورقي 7- گويا امام عليه السلام جز سوسن، همسري نداشت. /
و نسل (امامت) از دامن پاك و مطهّرش ادامه پيدا مي كند.
آري، اين بانوي بزرگ زاده و پاكدامن در حدود سال هاي 225 تا 229 ق. با خاندان نبوّت و امامت ارتباط و پيوند پيدا كرده و جزو (عروسان بني هاشم) قرار گرفت. امام عسكري عليه السلام خاطره نخستين روز آشنايي و زندگي پدر و مادرش را چنين بيان مي كند:
زماني كه سليل ـ مادر امام عسكري عليه السلام ـ به محضر امام هادي عليه السلام رسيد، آن حضرت (در ستايش و مدح او) فرمود:
(سليل، مسلولهٌ من الآفات و العاهات و الأرجاس و الأدناس (الأنجاس)، سليل، از بدي ها، پليدي ها، زشتي ها، ناپاكي ها و آلودگي ها، پاك و عاري است.)
امام هادي عليه السلام در ادامه چنين بشارت داد:
(سيهب اللّه حجّته علي خلقه يملأ الأرض عدلاً كما ملئت جوراً، به زودي خداوند (از دامن و نسل سليل) حجّت الهي بر خلق خود (مهدي موعود عليه السلام ) را موهبت و عطا مي كند. او زمين را از عدل و داد پر مي نمايد، همان طور كه از جور و ستم پرشده باشد.)8
/پاورقي 8- اثبات الوصيه، مسعودي، ص 236، انتشارات بصيرتي، قم، زندگاني عسكريين عليهما السلام، ج 2، ص 6، محدّثات شيعه، دكتر نهلا غروي نائيني، ص 223. /

فرزندان

اگر بپذيريم كه سوسن تنها همسر امام هادي عليه السلام مي باشد، فرزندان آنان عبارتند از:
1- امام حسن عليه السلام (231 ـ 260 ق.).
2- سيد محمّد (متوفّاي حدود 252 ق.)، مردي جليل القدر و پارسا كه در زمان پدرش رحلت كرد. وي فرزند ارشد خانواده بود.
3- سيد حسين، مردي پرهيزكار و عابد بود كه قبل يا بعد از پدرش رحلت كرد.
4- جعفر (226 ـ 271 ق.)، وي به سبب عملكرد منفي اش به (جعفر كذّاب) معروف شد. لذا امام هادي عليه السلام از ولادت او احساس سرور نكرده و از فتنه وي خبر داد.
5- علّيه (عاليه، عايشه)، وي تنها دختر امام هادي عليه السلام است.
آرامگاه همه فرزندان امام هادي عليه السلام در كنار قبر مطهّر پدرشان بوده و فقط سيد محمّد در خارج از شهر سامرّا ـ نزديك شهر بلد ـ واقع شده است.



مهر مادري

با فرا رسيدن ماه ربيع سال231 ق. (230 يا 232 ق.) دگرباره نسيم بهار، زندگي سوسن عليهاالسلام را عطرآگين ساخت، چرا كه ولادت فرزندش حسن بن علي عليه السلام پيام آور نور و شادماني بود، به گونه اي كه آثار خشنودي و سرور در سيماي شوهرش امام هادي عليه السلام، بيش از پيش، مشاهده مي شد و مدينه، غرق در شادي بود. سوسن عليهاالسلام آن چنان مورد محبّت امام قرار گرفته بود كه بعد از تولّد فرزندش با كنيه (امّ الحسن) معروف شد، آن هم فرزندي كه قرار است در آينده، (رهبري و امامت) را عهده دار شده و فرامين الهي را در عرصه زندگي بشريت به اجرا درآورد.
بي شك بين مادر و فرزند، خاطرات بسياري وجود دارد، امّا متأسّفانه فقط نمونه هايي از اين داستان ها را مي توان در ميان برگه هاي تاريخ جستجو كرد، از جمله اين كه:
يكي از بزرگان شهر سامرّا، به نام (بهلول) در هنگام عبور از كوچه مشاهده مي كند كه كودكان مشغول بازي هستند، امّا كودك خردسالي (امام حسن عسكري عليه السلام ) در گوشه اي ايستاده و گريه مي كند. لذا نزد وي آمده و قول مي دهد كه برايش اسباب بازي تهيه كند. آن كودك به بهلول مي فرمايد كه فلسفه خلقت، بازي و سرگرمي نيست بلكه غرض، فراگيري دانش و معرفت و سپس عبادت است.
بهلول با گفت و گويي كوتاه، از دانش گسترده كودك آگاه شده، لذا از وي تقاضاي موعظه و نصيحت مي كند. امام عسكري عليه السلام بعد از سرودن چند بيت شعر، مي فرمايد:
(اي بهلول! عاقل باش. همانا من در كنار مادرم بودم، او را ديدم كه مي خواست براي پختن غذا، چند قطعه هيزم ضخيم را زير اجاق روشن كند، ولي آنها روشن نمي شد تا آن كه مادرم مقداري هيزم باريك و كوچك را روشن كرد و سپس آن هيزم هاي بزرگ و ضخيم به وسيله آنها روشن گرديد.)
و در پايان فرمود:
(گريه من از اين جهت است كه مبادا ما جزئي از آن هيزم هاي ريز و كوچك دوزخيان قرار گيريم!)
/پاورقي 10- حياه الامام العسكري عليه السلام، محمّد جواد طبسي، ص 113 و 114، چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكري عليه السلام، عبداللّه صالحي، ص 16 و 17، انتشارات مهدي يار، قم، اوّل، 1381 ش (تلخيص). /


سكونت اجباري در سامرّا

هنوز چند سالي از زندگي مشترك وي با امام هادي عليه السلام نگذشته بود كه محبوبيت روز افزون امام، باعث هراس دستگاه حكومتي شد. لذا براي كنترل رفت و آمد شيعيان و ايجاد محدوديت در فعّاليت امام دهم عليه السلام خليفه عبّاسي ايشان را به پايتخت (سامرّا) فراخواند. آن روز، مردم مدينه با اشك و دعا خانواده حضرت را بدرقه نمودند. تاريخ اين نقل و انتقال و اقامت آن حضرت در شهر سامرّا، سال 236 ق. (233 يا 243 ق.) بوده است. بنابراين، امام حسن عسكري عليه السلام تا حدود پنج (دو يا دوازده) سالگي همراه والدينش در مدينه اقامت داشت و مراحل ديگر زندگي را در سامرّا گذرانيد
/پاورقي 11- مسند الامام العسكري عليه السلام، ص 13، زندگاني عسكريين عليهما السلام، ج 2، ص 7، دايره المعارف تشيع، ج 2، ص 370، منتهي الآمال، ج 2، ص 432. /
امام هادي عليه السلام و خانواده اش پس از ورود به پايتخت و اسكان در محلّه و منطقه نظامي (عسكر) و تحت مراقبت مأموران، فصل جديدي از زندگي را شروع كردند. از اين رو، سوسن عليهاالسلام هر از چندگاهي، محدوديت و فشارهاي حكومتي را در زندگي شوهر و فرزندانش حس مي كرد، چرا كه حكومت هاي غاصب ـ به ويژه بني عبّاس ـ برنامه ها و سياست هاي گوناگوني را در حكومت و جامعه اسلامي پياده مي كردند تا به خيال خود، شجره نوراني (امامت) را ريشه كن سازند.


باران اشك

در طول زندگي سوسن عليهاالسلام حوادث گوناگوني به وجود آمد، همانند رحلت فرزندش سيد محمّد، امّا آنچه كه قلب وي را بيشتر نگران كرده بود، توطئه هاي خليفه عبّاسي و عوامل حكومتي بود، چرا كه هر از چندگاهي، امام هادي عليه السلام مورد شكنجه جسمي و روحي قرار مي گرفت و گزارش هاي غم انگيزي، مبني بر غارت اموال شيعيان، حبس، شكنجه و شهادت اصحاب نيز قلب رئوف امام را به شدّت آزار مي داد.
/پاورقي 12- منتهي الآمال، ج 2، ص 439 ـ 432، زندگاني عسكريين عليهما السلام، ج 2، ص 121 و 122. /
بي گمان، سوسن عليهاالسلام به عنوان (شريك زندگي)، با غم هاي شوهرش مي سوخت و هم ناله مي شد.
سرانجام، امام دهم عليه السلام در سال 254 ق. توسّط دشمنان مسموم شده و به شهادت مي رسد و شهر سامرّا در فقدان آن رهبر يگانه و كريم، به سوگ مي نشيند و بني هاشم، شيعيان و گروه بسياري از مردم و مقامات كشوري و لشكري در مراسم تشييع شركت كرده
/پاورقي 13- منتهي الآمال، ج 2، ص 441 ـ 439. /
و اين مصيبت جانسوز را به بازماندگان حضرت ـ به ويژه همسر مكرّمش ـ تعزيت مي دهند. اما آنچه كه باعث تسلاّي دل اين بانوي سوگمند است، تلاوت قرآن، دعا، خاطرات شيرين زندگي، زيارت آرامگاه امام و نگريستن به چهره تابناك فرزندش امام حسن عسكري عليه السلام مي باشد.


كانون محبّت

با آغاز امامت امام حسن عسكري عليه السلام مرحله سرنوشت سازي شكل گرفت، زيرا براساس روايات متواتر، جانشين و اوصياي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم دوازده نفر مي باشند. و اينك يازدهمين حجّت الهي، پيشوايي امّت اسلام را بر عهده دارد. اين موضوع، براي (جهان تشيع) نويدبخشِ تولّد مهدي موعود عليه السلام بوده و در نقطه مقابل آن، گروه هاي باطل و ستمگر را دچار وحشت نموده است، لذا عوامل حكومتي بيش از گذشته به توطئه، مراقبت و جاسوسي مي پردازند.
سيد بن طاووس در اين باره مي گويد:
(سه نفر از پادشاهان زمان حضرت عسكري عليه السلام خواستند او را به قتل برسانند، چون شنيده بودند كه مهدي عليه السلام از صلب او خواهد بود و چندين بار او را به زندان انداختند…)
/پاورقي 14- زندگاني رهبران اسلام (انوار البهيه)، شيخ عبّاس قمي، ترجمه سيد محمّد صحفي، اسلاميه، تهران، 1360 ش، ص 348. /



شيخ عبّاس قمي نيز مي گويد:

(از روايات استفاده مي شود كه حضرت عسكري عليه السلام بيشتر اوقات، محبوس و از معاشرت، ممنوع بود و پيوسته به عبادت خدا اشتغال داشت.)
/پاورقي 15- همان، ص 347 و 348. /
حال، مي توان وضعيت روحي و ذهني مادر امام عليه السلام را به خوبي دريافت كه آن بانوي جليل القدر در اين رخدادها، لحظات زندگي را چگونه گذرانده و نسبت به افراد خاندان عسكري و شيعيان، چه مديريت و برنامه اي را به اجرا در آورده است.


موعود آفرينش

براي يك مادر، شيرين ترين خاطره زندگي، مراسم عروسي فرزند و تولّد نوادگان مي باشد. سوسن عليهاالسلام در طول زندگي اش به اين آرزوها رسيده بود، وليكن ازدواج بهترين پسرش امام حسن عليه السلام با دختري شايسته و ممتاز، يعني نرگس عليهاالسلام بهترين مراسم جشن و سرور بود.
سوسن عليهاالسلام همانند ديگر افراد خاندان بني هاشم، براي تولّد آخرين حجّت الهي لحظه شماري مي كرد، امّا رفت و آمد مأموران و زنان جاسوس، موجي از نگراني را در دل هاي بني هاشم و شيعيان پديدار ساخته بود. با اين وجود، در نيمه شعبان 255 ق. زنگ ميلاد نواخته شد و (موعود آفرينش) ديده به جهان گشود.
حال، جاي اين سؤال است كه: آيا سوسن عليهاالسلام در هنگامه ولادت نوه معصومش در شهر سامرّا و در خانه فرزند و عروسش حضور داشت يا نه؟
با بررسي روايات، متوجّه مي شويم كه نامي از وي در اين ماجرا بيان نشده است و حتّي عمّه امام عسكري عليه السلام نيز در پاسخ به برخي از شيعيان ـ پيرامون ولادت حضرت مهدي عليه السلام ـ بيان نموده است:
(كتب الي امّه يعلمها بولاده القائم عليه السلام
/پاورقي 16- كمال الدّين، ج 2، ص 178. /
امام عسكري عليه السلام به مادرش نامه نوشت و او را از ولادت امام مهدي عليه السلام خبردار نمود.)
يكي از پژوهشگران معاصر مي نويسد:
گاهي از حكيمه خاتون سؤال مي كردند و ايشان نيز خبر ولادت را كاملاً از مادر امام عسكري عليه السلام نقل مي كرد و مي گفت: (از او بپرسيد، كه من هم از او شنيدم.) با اينكه مسلّماً حكيمه خاتون در شب ولادت، حضور داشت… بي ترديد اين گونه روايات، بيانگر جوّ خفقان و موضوع (استتار و تقيه) مي باشد.
/پاورقي 17- سيماي آفتاب (سيري در زندگاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه )، حبيب اللّه طاهري، ص 183، نشر مشهور، قم، اوّل، 1378 ش. /
آري، شخصيتي چون عمّه امام نيز براي مخفي نگه داشتن ولادت حضرت مهدي عليه السلام و مصون ماندن خاندان عسكري و بني هاشم از مزاحمت ها و اذيت هاي دشمنان، تولّد آن حضرت را مستند به شنيدن از سوسن عليهاالسلام مي نمايد، زيرا موقعيت زماني و مكاني را براي بيان تمام حقايق، مناسب نمي بيند. بنابراين، دو احتمال وجود دارد:
الف) سوسن عليهاالسلام در سامرّا و يا در خانه عروسش، به عللي، حضور نداشت.
ب) وي در آن سال ها در مدينه يا منقطه اي ديگر، زندگي مي كرد.
به هرحال، از نيمه شعبان 255 ق. به كنيه قبلي اين بانوي گرامي (امّ الحسن، امّ ابي محمّد)، (جدّه) نيز افزوده شد.



تسلاّي دل

از آنجا كه هر روز فشارها و تهديدهاي حكومت بني عبّاس نسبت به حضرت عسكري عليه السلام افزايش پيدا مي كرد، امام نيز حوادث آينده (حبس و شهادت) را براي برخي از افراد خانواده و اصحاب، بيان مي نمود كه در اين ميان، ايجاد آمادگي قلبي (مادر) در اولويت بوده است. سوسن عليهاالسلام نقل مي كند:
يك روز ابو محمّد به من فرمود: (سال 260 (60 ق.) سوزشي در دلم (بر اثر زهر) پديد مي آيد، مي ترسم رنج و سختي به من برسد. اما در صورت سالم ماندن، (قضا و قدر الهي) در سال 270 (70 ق.) محقّق خواهد شد.)
با شنيدن اين پيشگويي، بيتابي كرده و گريستم. در اين موقع، به من فرمود:
(لابدّ (لي) من وقوع امر اللّه فلاتجزعي، (اي مادر!) بيتابي مكن، زيرا از تحقّق امر خداوند، چاره اي نيست.)
/پاورقي 18- رجوع كنيد به: بحارالانوار، ج 50، ص 313 و 330، مسند الامام العسكري عليه السلام، ص 35، زندگاني رهبران اسلام، ص 367 و 368. /
آري پس از آن، نگريستن به جمال نوراني فرزند و تصوّر حادثه، دل مادر را مي سوزاند و در اين ميان (عبادت و صبر)، مرهم هميشگي غم هاي او بود.



همسفر خورشيد

امام عسكري عليه السلام قبل از فرا رسيدن (سال شهادت)، جهت ايمن ساختن خانواده و استمرار ولايت، اموري را به انجام رسانيد. در اين باره، صحابي گرانقدرش احمد بن اسحاق نقل مي كند كه به محضر امام عليه السلام شرفياب شده و آن حضرت در خصوص شهادتش، وقوع فتنه ها و استمرار امامت، مطالبي را بيان فرمود. وي در ادامه مي گويد:
آن حضرت در سال 259 ق. مادر را به (حجّ) فرستاد و به او خبر داد كه در سال 260 ق. حادثه (حبس و شهادت) اتّفاق مي افتد. آنگاه امام مهدي عليه السلام را احضار نمود و ايشان را وصي خود گردانيد و اسم اعظم، مواريث امامت و سلاح را به وي تسليم كرد. و مادر امام عسكري عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام همگي به مكّه مشرّف شدند، در حالي كه (ابوعلي احمد بن محمّد بن مطهّر) عهده دار و متولّي مايحتاج آنها و وكيل حضرت بود
/پاورقي 19- بحارالانوار، ج 50، ص 335 و 336، اثبات الوصيه، ص 247 و 248. /
/پاورقي * *- ابوعلي مطهّري، كارگزار امور امام عسكري عليه السلام بود، اين مسئله، بيانگر فوق عدالت اوست… (اعيان الشّيعه، ج 3، ص 153 و 154.) /
خانواده امام عسكري عليه السلام در يكي از منازل بين راه، توقّف كرده بودند كه گروهي از اعراب به آنها رسيده و خبر دادند: (به سبب كمي آب و شدّت خوف، بسياري از مردم در راه مانده و در حال برگشتن هستند.)
/پاورقي 20- زندگاني عسكريين عليهما السلام، ج 2، ص 32 (با تغيير). /



ابوعلي مطهّري نقل مي كند:

من از منطقه (قادسيه) نامه اي براي امام حسن عسكري عليه السلام نوشتم، مبني بر اينكه: كاروان هاي حجّ منصرف شده اند و من نيز به واسطه ترس از عدم دسترسي به آب، رفتن به حجّ را صلاح نمي دانم.
آن حضرت در نامه اش فرموده بود:
(امضوا ولاخوف عليكم ان شاءاللّه، برويد. چرا كه به خواست خداوند، ترس و خطري متوجّه شما نخواهد بود.)
امام مهدي عليه السلام را احضار نمود و ايشان را وصي خود گردانيد و اسم اعظم، مواريث امامت و سلاح را به وي تسليم كرد. و مادر امام عسكري عليه السلام با حضرت صاحب عليه السلام همگي به مكّه مشرّف شدند.
كاروان حجّ در معيت خانواده امام رهسپار شده و با سلامتي كامل به مكّه رسيدند.
/پاورقي 21- همان، ص 35 (با تغيير). /
به راستي چه دلپذير و خوشايند است براي مادر بزرگي كه عزيزترين كودك را در آغوش گرفته و در حريم امن الهي، به مناسك حجّ مي پردازد!
سوسن عليهاالسلام بر اساس صلاحديد و سفارش فرزندش بعد از اتمام حجّ، به مدينه آمد تا در كنار آرامگاه مقدّس پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و ائمّه بقيع عليهم السلام وظائف محوّله را به خوبي انجام دهد…



انتظاري سخت

با فرا رسيدن ماه صفر سال 260 ق. اندوهي شديد در قلب اين مادر مهربان پديدار شد، آن چنان كه آرام نداشت، برمي خاست و مي نشست. لذا از شهر مدينه خارج شده و در مسير كوهستان، (اخبار سامرّا) را از طريق شيعيان پي گيري مي كرد. سرانجام خبر دستگيري و زنداني شدن امام عليه السلام به مادر حضرت رسيد
/پاورقي 22- بحارالانوار، ج 50، ص 313، 330 و 331، مسندالامام العسكري عليه السلام، ص 35. /
و سرشك غم از ديدگان وي سرازير شد. امّا آنچه كه دل محزونش را تسكين مي داد، انجام عبادت، زيارت، دعا و شكيبايي بود.



فصل اشك و فراق

در هشتم ربيع الاوّل 260 ق. امام عسكري عليه السلام توسّط خليفه عبّاسي مسموم شده و در 28 (29) سالگي به شهادت رسيد. آن روز شهر سامرّا، يكپارچه سوگوار گشته و دسته هاي عزادار به سوي خانه حضرت رهسپار شدند تا در مراسم تشييع شركت كنند… به ناگاه متوجّه شدند كودكي پيشاپيش نمازگزاران ايستاده و بر پيكر مطهّر حضرت، نماز را اقامه مي كند… طولي نكشيد كه عوامل حكومتي در يك سازماندهي و عمليات ضربتي، تمام خانه هاي اطراف را جست و جو كردند تا به خيال خام خود، فرزند و جانشين امام عسكري عليه السلام را شناسايي و دستگير كنند. با وجود تفتيش اتاق ها، دستگيري برخي از افراد و بازجويي از آنان، هيچ نشاني از وي به دست نياوردند، چرا كه بستگان و اصحاب حضرت از تولّد فرزند امام، اظهار بي اطلاعي كرده و روش (تقيه) و (كتمان) را در پيش گرفته بودند.
/پاورقي 23- رجوع كنيد به: زندگاني رهبران اسلام، ص 363 و 364، بحارالانوار، ج 50، ص 331 و 336، حياه الامام العسكري عليه السلام، ص 435 ـ 433. /




طوفان فتنه

بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام، فتنه اي سهمگين به وقوع پيوست، زيرا جعفر ـ برادر آن حضرت ـ با شگردهاي گوناگون، مدّعي (امامت) شد. در اين راستا، برخي از كارگزاران بني عبّاس و افراد لاابالي و اوباش نيز به ترويج و تبليغ (رهبري جعفر) كمك كرده و با ادلّه دروغين و جلسات مستمر، مسأله امامت وي را بسترسازي و تقويت مي كردند…
جعفر كذّاب در مجالس عزاداري، خود را به عنوان وصي و جانشين برادرش قلمداد مي نمود و متأسّفانه گروهي از مردم نيز دچار انحراف شده و به شاخه هاي متعدّدي تقسيم شدند.
جعفر كذّاب براي تحقّق آرزوهايش، اموال و ميراث امام عليه السلام را تصاحب كرده و نسبت به افراد خاندان عسكري و شيعيان، ستم ها و محدوديت هايي روا داشت، به گونه اي كه بسياري از آنها پراكنده شده و مخفيانه زندگي مي كردند.
/پاورقي 24- رجوع كنيد به: كمال الدّين، ج 2، ص 152 ـ 148، حياه الامام العسكري عليه السلام، ص 434 و 435، مهدي موعود، ترجمه علي دواني، ص 393. /

تدبيري شجاعانه

هنوز مدّت زماني از شهادت امام عسكري عليه السلام نگذشته بود كه اين خبر به مردم مدينه رسيد و بني هاشم و شيعيان در شهادت امام خود، سوگوار شده و مصيبت وارده را به مادر آن حضرت تعزيت گفتند…
امّ ابي محمّد براي زيارت قبر مطهّر فرزندش و خاموش كردن فتنه هايي كه به وجود آمده بود، فوراً همراه عدّه اي از شيعيان به جانب عراق رهسپار شد. وي بعد از رسيدن به سامرّا و شنيدن تمام وقايع و مشاهده عملكرد منفي جعفر، در يك اقدام شجاعانه اعلام نمود كه: (من، وصي پسرم حسن بن علي هستم و به عنوان وارث، مي خواهم حقّم را بگيرم.)
جعفر و پيروانش براي باطل كردن اين ادّعا، از هيچ تلاشي فروگذار نكردند، متقابلاً آن بانوي خردمند و شجاع هم براي اثبات حقّ خود، مدارك كتبي و شفاهي را به دادگاه تقديم كرده و در نتيجه، قاضي القضات پايتخت نيز به نفع وي حكم صادر نمود.
/پاورقي 25- رجوع كنيد به: كمال الدّين، ج 2، ص 149، بحارالانوار، ج 50، ص 331، حياه الامام العسكري عليه السلام، ص 434 و 435. /

آري با ورود همسر امام هادي عليه السلام و مادر امام عسكري عليه السلام به سامرّا، نور اميد در دل هاي شيعيان پرفروغ تر شده و فضاي ابهام آلود و خفقان نيز آرام، آرام، به وضعيت عادي برمي گشت.



دفاع از جدّه

در جريان (تقسيم ميراث)، جعفر از دادن سهم مادرش امتناع مي كرد و خود را تنها وارث امام عسكري عليه السلام معرّفي مي نمود، در همين هنگام بود كه امام مهدي عليه السلام آشكار شده و خطاب به عمويش فرمود: (اي جعفر! براي چه متعرّض حقوق من مي شوي؟)…
/پاورقي 26- كمال الدّين، ج 2، ص 115 و 116، رياحين الشّريعه، ج 3، ص 24. /

دست نوازشگر

بعد از ثبوت وصي بودن امّ ابي محمّد و صدور حكم قضائي، محبوبيت و قدرت جعفر نيز دچار كاهش و زوال شد، به نحوي كه وي تمام دارايي اش را به مصرف رسانده و به فلاكت رسيد. در اين موقعيت، مادر حكيم و مهربان، چتر حمايتي خود را بر زندگي فرزند مغرور و خطاكارش مي گستراند تا زمينه (بازگشت و توبه) را براي وي فراهم سازد.
شيخ ذبيح اللّه محلاّتي مي نويسد:
(هنگامي كه جعفر دستش از مال دنيا تهي شد، جدّه عليهاالسلام متكفّل جميع مخارج خانواده او گرديد، زيرا جعفر كارش به جايي رسيده بود كه تكّه ناني هم براي رفع گرسنگي نداشت و جدّه عليهاالسلام گندم، آرد، گوشت، پوشاك، مايحتاج و حتّي علوفه حيواناتش را نيز تأمين مي كرد.)
/پاورقي 27- رجوع كنيد به: رياحين الشّريعه، ج 3، ص 25، تاريخ سامرّا، ج 1، ص 252. /



(جدّه) و (مهدويت)

بدعت و گمراهي
بعد از شهادت امام عسكري عليه السلام مردم به چند گروه تقسيم شدند، از جمله اينكه:
1. عدّه اي رحلت حضرت را انكار نموده و ادّعا كردند كه او، همان (امام قائم و موعود) مي باشد.
2. برخي شهادت وي را قبول كرده اما مدّعي شدند كه او دوباره زنده مي شود و همان (امام منتظر) است.
3. بعضي معتقد شدند كه (امامت) بر اساس وصيت امام عليه السلام، در وجود برادرش جعفر تحقّق يافته است.
4. گروهي نيز چنين ترويج كردند كه (امامت) از آل محمّد صلي الله عليه و آله وسلم بيرون آمده و به امّت و مردم، واگذار شده است.
/پاورقي 28- بحارالانوار، ج 50، پاورقي ص 336 و 337. /

جبهه حقّ و باطل

دشمنان پس از مأيوس شدن از شناسايي و دستگيري امام مهدي عليه السلام از اختلافات مذهبي مردم، بهره برداري نموده و به تقويت فرقه هاي جديد و منحرف مي پرداختند. در اين ميان، مسئوليت بازماندگان امام عسكري عليه السلام و اصحابش بسيار خطير و سنگين شده بود، چرا كه (سقيفه)هاي پنهان و آشكار، ضربات سهمگيني بر اسلام و تشيع وارد مي ساخت!
امّ ابي محمّد و حكيمه عليهماالسلام در يك اقدام هماهنگ، مديريت اين (بحران) را عهده دار شده و در جلسات پرسش و پاسخ، تولّد و امامت حضرت مهدي عليه السلام را تبليغ و ترويج مي كردند.

زينب دوران

احمد بن ابراهيم مي گويد:
من در سال 262 (282) ق. در مدينه نزد حكيمه (حليمه يا خديجه) ـ دختر امام جواد عليه السلام و خواهر امام هادي عليه السلام ـ رفتم و از پشت پرده با وي سخن گفتم و سؤالات ديني را پرسيدم. بين من و عمّه امام عسكري عليه السلام گفت و گويي صورت گرفت:
ـ برايم بفرماييد كه امروزه، شما به امامت چه كسي معتقد هستيد؟
ـ پسر حسن بن علي عليهماالسلام (سپس نامش را بيان نمود).
ـ خداوند، مرا فداي شما گرداند! آيا شما ايشان را ديده ايد يا خبرش را شنيده ايد؟
ـ من شنيده ام، چرا كه امام عسكري عليه السلام در نامه اي به مادرش موضوع ولادت و امامت پسرش را خبر داده است.
ـ اكنون، آن كودك كجاست؟
ـ پنهان مي باشد (، زيرا جانش از سوي حكومت عبّاسي، در معرض خطر است).
ـ فَإلي مَنْ تَفْزَعُ الشّيعَهُ، پس اكنون شيعيان به چه شخصي پناه ببرند؟
ـ اِلي الْجَدَّهِ، به مادر بزرگش، مادر امام عسكري عليه السلام .
ـ يعني الآن من بايد به كسي (امام مهدي عليه السلام ) اقتدا كنم كه وصي او، يك خانم مي باشد؟!
ـ آري! شما در اين شرايط، به شيوه امام حسين عليه السلام عمل كنيد، چرا كه آن حضرت در ظاهر، خواهرش (زينب) عليهاالسلام را به عنوان (وصي) انتخاب كرده بود، در حالي كه زينب عليهاالسلام هر آنچه امام سجّاد عليه السلام از علم الهي بيان مي فرمود، انجام مي داد و گفتار و رفتار وي، مستند به دانش حضرت بود و فلسفه اين كار، حفاظت از وجود مقدّس امام سجّاد عليه السلام بود.
راوي در ادامه مي گويد:
حكيمه عليهاالسلام به من فرمود: همانا تو جزو محدّثان هستي! مگر شما گروه راويان، اين حديث را نقل نمي كنيد كه: (اِنَّ التّاسِعَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَينِ عليه السلام يقْسَمُ ميراثُهُ وَ هُوَ فِي الْحَياهِ، به درستي نهمين فرزند از نسل امام حسين عليه السلام (حضرت مهدي عليه السلام ) ميراث و اموالش بين بستگانش تقسيم مي شود، در حالي كه وي زنده است.)؟
/پاورقي 29- رجوع كنيد به: كمال الدّين، ترجمه كمره اي، ج 2، ص 178 و تصحيح غفّاري، ص 501، بحارالانوار، ج 46، ص 19 و 20، ج 51، ص 364، زندگاني رهبران اسلام، ص 333 و 334. /

پناهگاه تشيع

شهيد مطهّري درباره شخصيت والاي اين بانوي انديشمند، مي فرمايد:
(… تنها (جدّه بودن) سبب شهرتش نشد، مقامي دارد، عظمتي دارد، جلالتي دارد، شخصيتي دارد كه … بعد از امام عسكري عليه السلام (مَفْزَعُ الشّيعه) بود، يعني ملجأ شيعه، اين بزرگوار بود. قهراً در آن وقت ـ چون امام عسكري عليه السلام ?? ساله بوده اند كه از دنيا رفته اند، علي القاعده مطابق سنّ امام هادي عليه السلام هم حساب بكنيم ـ زني بين پنجاه و شصت بوده است. اين قدر زن باجلالت و با كمالي بوده است كه (شيعه) هر مشكلي برايش پيش مي آمد، به اين زن عرضه مي داشت.)
شهيد مطهّري بعد از نقل فرمايش حكيمه عليهاالسلام مي گويد:
(… وصي امام عسكري عليه السلام در باطن، اين فرزندي است كه مخفي است، ولي در ظاهر كه نمي شد بگويد وصي من اوست، در ظاهر وصي خودش را اين زن با جلالت قرار داده است.)
/پاورقي 30- سيري در سيره ائمّه اطهار عليهم السلام، ص 249 و 250. /

عروج

در سال هاي آغازينِ (غيبت صغرا) شهر سامرّا و خانه امام عسكري عليه السلام مورد توجّه شيفتگان حضرت مهدي عليه السلام بود، به گونه اي كه بزرگ بانوي خاندان عسكري، دستورات نوه گرانقدرش را اجرا نموده و موضوع ولادت، غيبت و ظهور امام دوازدهم عليه السلام را براي برخي از شيعيان بيان مي كرد. امّا چند سالي از شهادت امام عسكري عليه السلام سپري نشده بود كه آن بانوي گرامي بيمار گرديد و آثار رحلت در وجودش پديدار شد. از اين رو، (وصيت) نمود كنار آرامگاه شوهر و پسرش، حضرت عسكريين عليهماالسلام به خاك سپرده شود.
سرانجام سوسن عليهاالسلام چشم از جهان بربست و روح ملكوتي اش در فردوس برين سُكنا گزيد، آن روز سرزمين (سُرَّمَنْ رَأي) يكبار ديگر سيه پوش شد و امام زمان عليه السلام در فقدان جدّه ارجمندش داغدار گرديد…
هنگام خاكسپاري، به ناگاه جعفر كذّاب حاضر شد و در يك اقدام ناباورانه اعلام كرد: اين مكان، خانه من است، او را اينجا دفن نكنيد.
شيعيان ـ به ويژه بني هاشم ـ با جعفر به گفت و گو پرداختند، امّا وي همچنان مدّعي ملكيت بود و از دفن پيكر مطهّر مادر امام عسكري عليه السلام جلوگيري مي كرد. در همين هنگام، امام مهدي عليه السلام از بين جمعيت تشييع كننده عبور نموده و در مقابل جعفر كذّاب ايستاد و فرمود:
(يا جَعْفَر! دارُكَ هِي أمْ داري، اي جعفر! آيا اينجا، خانه تو است يا خانه من؟)
آنگاه امام از ديد حاضران پنهان شد، در حالي كه جعفر و عوامل نفوذي به ميان جمعيت سوگوار رفته تا آن حجّت الهي را دستگير كنند
/پاورقي 31- رجوع كنيد به: كمال الدّين، ج 2، ص 115 و 116، مهدي موعود عليه السلام، ص 774. /
غافل از آنكه وي هماره در حفاظت خدا خواهد بود.
شايان توجّه اينكه: از بين مادران امامان عليهم السلام فقط آرامگاه مادر امام عسكري عليه السلام و مادر امام مهدي عليه السلام در شهر سامرّا و مابقي در مدينه منوّره قرار گرفته است
/پاورقي 32- رياحين الشّريعه، ج 3، ص 24. /

بر اساس روايت احمد بن ابراهيم ـ كه در سال 262 ق. نزد حكيمه خاتون عليهاالسلام آمده و ايشان، پناهگاه شيعه را (جدّه) معرّفي كرده است ـ تاريخ رحلت آن بانوي جليل القدر، در سال 262 ق. يا بعد از آن مي باشد. امّا طبق نقل (كمال الدّين) (تصحيح استاد علي اكبر غفّاري، ص 501)، گفت و گوي راوي با عمّه امام عليه السلام در سال 282 ق. بود، از اين رو، وفات مادر امام عسكري عليه السلام در همان سال يا بعد از آن مي باشد.
البته در روايت جعفر بن عمرو نيز ـ بدون اشاره به تاريخ ـ آمده است:
(من به سوي عسكر رفتم، در حالي كه امّ ابي محمّد عليه السلام زنده بود و با من جماعتي بودند… امام زمان عليه السلام به ما اجازه داد كه به پيشگاهش شرفياب شويم.)
/پاورقي 33- بحارالانوار، ج 51، ص 334./

اسوه عفاف و دانايي

در وصف حضرت سوسن عليهاالسلام مي توان به اين گفتار بسنده نمود:
امام هادي عليه السلام در حقّش فرموده است: (از هرگونه آفات، عيب، آلايش و پليدي، منزّه و مبرّا است.)
/پاورقي 34- مسندالامام العسكري عليه السلام، ص 13./

در زيارتنامه معصومان عليهم السلام آمده است:
(اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نوراً في الأصلاب الشّامخه و الأرحام المطهّره…)
آري، دامن پاك و مطهّر وي، محلّ پرورش امام حسن عسكري عليه السلام بوده و امام مهدي عليه السلام نيز از نسل آن بانوي قُدسي مي باشد.
شيخ صدوق: (اين نهايت شرف، جلال، فضل و كرامت است كه وي واسطه بين امام عجل الله تعالي فرجه و امّت بوده و شايستگي حفظ اسرار امامت و وصيت را داشته است.)
/پاورقي 35- رياحين الشّريعه، ج 3، ص 25 (به نقل از اكمال الدّين)./
حسين بن عبدالوّهاب، نويسنده عيون المعجزات: (وي از عارفات و صالحات زنان اهل بيت عليهم السلام بود.)
/پاورقي 36- داستان ازدواج معصومين عليهم السلام، ص 231./
علاّمه مجلسي: (وي در نهايت ورع، تقوا، عفاف و صلاح بود.)
/پاورقي 37- رياحين الشّريعه، ج 3، ص 25 (به نقل از جلاء)./
شيخ عبّاس قمي: (او از زنان با معرفت و صالحه بود… در فضل او كافي است كه پس از شهادت امام عسكري عليه السلام پناه شيعيان بود.)
عماد زاده اصفهاني: (وي از زنان پاك طينت و مربّيان بزرگ به شمار مي رفت و ايمان كاملي به مقام نبوّت و خاندان ولايت داشت.)

***