بازگشت

تدوين دايره المعارف ولايت سبب حمله به امام هادي در همه اعصار


علت هجمه به امام هادي(ع) چه در قرون گذشته و چه در عصر حاضر از يك بعد به معارفي برمي گردد كه توسط اين امام در باب ولايت به ويژه در دعاي جامعه كبيره تدوين گشته است.

اشاره: حجت الاسلام و المسلمين سيد كاظم ارفع، محقق و نويسنده اي سرشناس درحوزه معارف اسلامي است كه در سلسله كتب سيره عملي اهل بيت، يك جلد كتاب نيز در خصوص سيره عملي امام هادي عليه السلام نوشته است. در ايام شهادت آن امام همام كه مصادف با داغ مضاعف شيعه بر اثر توهين هاي بي شرمانه ضدانقلاب به آن چراغ هدايت شده است؛ به گفتگو با وي نشستيم تا ريشه اين توهين ها را يافته و معارفمان به آن امام را افزون سازيم.

گفت و گو: محمد مهدي اسلامي
زيباترين درودها بر امام هادي از زبان فرزندش امام حسن عسگري
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِيِّ الْأَوْصِيآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِيآءِ، وَخَلَفِ اَئِمَّهِ الدّينِ، وَالْحُجَّهِ عَلَي الْخَلائِقِ اَجْمَعينَ، اَللّهُمَّ كَما جَعَلْتَهُ نوُراً يَسْتَضيي ُ بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزيلِ مِنْ ثَوابِكَ، وَاَنْذَرَ بِالْأَليمِ مِنْ عِقابِكَ، وَحَذَّرَ بَاْسَكَ، وَذَكَّرَ بِآياتِكَ، وَاَحَلَّ حَلالَكَ، وَحَرَّمَ حَرامَكَ، وَبَيَّنَ شَرايِعَكَ وَفَرايِضَكَ، وَحَضَّ عَلي عِبادَتِكَ، وَاَمَرَ بِطاعَتِكَ، وَنَهي عَنْ مَعْصِيَتِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اَوْلِيآئِكَ، وَذُرِّيَّهِ اَنْبِيآئِكَ، يا اِلهَ الْعالَمينَ.
* در ايام شهادت امام علي النقي قرار داريم. در صورت امكان يك معرفي اجمالي از اين امام مظلوم بفرماييد.
حضرت علي بن محمد نوه امام رضا (عليه السلام) و پدربزرگ امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند. القاب امام دهم (عليه السلام) طبق نقل مرحوم مجلسي عبارتند از: النجيب، الهادي، النقي، العالم، الفقيه، الامين، الموتمن، الطيب، العسكري»
امام هادي (عليه السلام) متولد محلي به نام «صريا» در اطراف مدينه الرسول (صلي الله عليه و آله) بود كه به اجبار حكومت زمان از مدينه به سامراء منتقل گرديد. به امام هادي و فرزندشان امام حسن «عسكري» گفتند زيرا كه جايي به نام عسكر كه در واقع پادگان نظامي بوده محل سكونتشان قرار داشته است.
امام هادي (عليه السلام) بيشترين دوران عمر شريفش را در عصر متوكل عباسي يكي از پست ترين و شقي ترين زمامداران بني عباس سپري كرد.
بد نيست كه بدانيد متوكل عباسي يزيدوار زندگي مي كرد و يزيدوار عمل مي نمود مجالس او اغلب با لهو لعب و طرب و عياشي همراه بود. متوكل يكي از مكانهاي شكنجه اش براي مخالفش تنور آتشين بود.
متوكل براي آموزش دو پسر خود معتز و مؤيد، ابن سكيت را انتخاب كرد. يك روز از او پرسيد كه دو پسر من نزد تو بهترند يا حسن و حسين علي بن ابيطالب. ابن سكيت گفت قنبر غلام علي (عليه السلام) از دو پسران تو برتر است. متوكل جنايتكار دستور داد زبانش را قطع كردند و بدنش را زيرپاي اسبها قرار دادند بگونه اي كه تمام بدنش كوبيده شد و از دنيا رفت.
يكي از كساني كه با متوكل در ارتباط بود آوازه خواني بود كه هنگام شرب خمر آن ملعون برايش آوازه خواني مي كرد. يكبار مجلسي ترتيب داد و دستور داد كه آوازه خوان معروفش را احضار كنند، گفتند به سفر رفته. ماه شعبان بود و او به سفر كربلا به قصد توبه و زيارت حضرت سيد الشهداء رفته بود در هنگام مراجعت يكي از كنيزان خود را نزد متوكل فرستاد. متوكل از او پرسيد در اين ايام كجا رفته بوديد. گفت با خانم خود به سفر حج رفته بوديم. متوكل گفت در ماه شعبان به حج رفته بوديد. كنيز گفت: منظور زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) است كه ثواب حج دارد.
متوكل از شنيدن اين كلام در غضب شد كه كار قبر قبر حسين بن علي بجايي رسيده كه زيارت او را حج گويند. در اين موقع دستور داد تا آن خانم كربلا رفته را دستگير كردند و به زندان انداختند و تمام اموالش را مصادره كردند. آنگاه يكي از ياران خود بنام «ديزج» كه مردي يهودي بود برگزيد و به او دستور داد مي روي و قبر حسين بن علي را شخم مي زني و به طور كلي تخريب مي كني و هر كس به زيارت او آمد عقوبت و شكنجه مي نمايي.
ديزج با عجله بسيار سر قبر شريف رفت اطرافيانش هيچكدام جرأت نكردند كه اقدام به خراب كردن قبر كنند در نتيجه ديزج يهودي بيل در دست گرفت و اطراف قبر شريف را خراب كرد آنگاه ساير كارگران جرأت يافته اقدام به تخريب تمام قبر نمودند.
در آخر يك درخت سدر نزديك قبر مطهر بودكه براي دوستان اهل بيت نشاني از قبر بود دشمنان متوجه اين علامت شدند آن درخت را نيز از ريشه در آوردند.
در روايت آمده كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) سه بار فرموده بود: «لعن الله قاطع السدره» خدا لعنت كند قطع كننده درخت سدر را!
در بعضي موارد نقل شد كه متوكل هفده بار خواست كه قبر مطهر حسين بن علي (عليه السلام) را محو شود ولي باز مردم علامت گذاري مي كردند تا اينكه عضد الدوله ديلمي بنيان عمارت و بقعه و رواق براي نجف و كربلا بنا نمود و ديگر كسي متعرض اين قبور مطهر نشد.
حالا اين متوكل ستمكار امام هادي (عليه السلام) را تحت نظر قرار داده و از وطن خود به نزد خود در محاصره نظاميان در آورده تا مبادا مردم ولايي اطراف او را بگيرند و حكومتش متزلزل شود.
عده اي از منافقين نزد متوكل رفتند و سخن چيني كردند وگفتند در منزل امام هادي(عليه السلام) اسلحه و نوشته ها و چيزهاي ديگر هست كه از شيعيان او در قم به او رسيده و او عازم تهاجم بر دولت است. متوكل گروهي را به منزل آن گرامي فرستاد و آنان شبانه به خانه آن حضرت هجوم بردند ولي چيزي بدست نياوردند، آنگاه امام را در اتاقي تنها ديدند كه در به روي خود بسته و لباسي پشمين بر تن دارد و بر زمين سنگفرش نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.
امام (عليه السلام) را به همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند در خانه اش خبري نيافتيم و او را رو به قبله ديديم كه قرآن مي خواند.
متوكل چون امام را ديد عظمت و هيبت امام او را گرفت و بي اختيار آن حضرت را احترام كرد و از حضرت عذرخواهي نمود.

* روايات نشان مي دهد در زمان حيات حضرت هادي(عليه السلام) ايشان مورد توهين و هجمه و حبس قرار گرفتند. در طول تاريخ اين موضوع تكرار شده است و در عصر حاضر نيز چند سال پيش جريان روشنفكري با دادن نسبت غالي به آن امام همام موج جديدي از تهاجم را آغاز كرد، بعد شاهد انفجار حرم ايشان از سوي سلفي ها بوديم و هتاكي هاي اخير نيز كه نهايت بي شرمي در هجمه به امام دهم بود. علت اين حجم هجمه ها را در كدام ويژگي حضرت علي النقي (عليه السلام) ارزيابي مي كنيد؟
علتي كه من يافتم در خصوص هجمه به امام هادي(عليه السلام) چه در قرون گذشته و چه در عصر حاضر از يك بعد به معارفي برمي گردد كه توسط اين امام در باب ولايت به ويژه در دعاي جامعه كبيره تدوين گشته است. اين زيارت يك دايره المعارف در باب ولايت است. اين حساسيتي كه وهابي ها عليه ايشان دارند از همين جهت است.
سفارش امام زمان هم در ملاقات با سيد رشتي به سه چيز تاكيد كردند كه يكي از آنها جامعه كبيره بود كه سه بار به آن تاكيد فرمودند. معلوم است كه اين جامعه دشمنان ولايت را خيلي به درد آورده است. چه در زمان خودشان و چه در زمان حاضر. حضرت هادي(عليه السلام) به تعبيري معرف ولايت هستند؛ معرف شأن ائمه طاهرين مي باشند. ايشان عظمت ارتباط بين خداوند و بندگان را كه از طريق امام حق برقرار مي شود را ترسيم فرموده اند و اين معارف سبب شده است در همه اعصار به جنگ امام هادي بشتابند.

* يكي از مشخصه هاي دوره امام هادي وجود علمايي به نيابت از ايشان در ديگر بلاد است كه مشابهت با جايگاه مراجع در شرايط غيبت دارد. در اين زمينه توضيح مي فرمائيد؟
به علت محدوديت هايي كه توسط حكام بني عباس براي ايشان ايجاد شده بود و عملاً سعي مي شد كه ايشان ارتباطي با مردم نداشته باشند؛ اما از اين طريق ارتباط حضرت با مردم برقرار بود. حضرت با انتخاب نمايندگان صالح و امين در شهرهاي مختلف داشتند كه آنها با روشهاي گوناگون و به صورت سري با حضرت ارتباط برقرار مي كردند و حتي حضرت با ايما و اشاره سوالات را پاسخ مي داند. البته در زمان ديگر ائمه هم چنين امري بود، در زمان امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) هم نمايندگاني داشتند كه مجتهد بودند و به ديگر شهرها مي رفتند و حضرت به آنها مي فرمودند “اجلس في المسجد و افت للناس” در مسجد بنشين و براي مردم فتوا بده؛ لذا اين امر منحصر به عصر امام هادي (عليه السلام) نبوده است. اما نحوه تعامل حضرت با نمايندگانشان برنامه اي براي آماده سازي مردم جهت غيبت امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بود و ايشان زمينه ساز اين واقعه مهم در جامعه بوده اند. حضرت در عين اينكه در حصر و در پادگان از سوي دشمن بودند و از همين جهت ايشان هم لقب عسكري دارند؛ اما بيشترين فعاليت تبليغاتي را سطح بين الملل نيز داشته اند تا معارف الهي را به گوش مردم برسانند.

* در زمان برخي از ائمه اطهار قيامهايي عليه حكام جور صورت گرفت. در زمان امام هادي(عليه السلام) نيز در مازندران و برخي نقاط ديگر ايران قيامهايي صورت گرفت كه سادات نيز در آن نقش داشته اند. موضع امام در باره اين قيامها چه بوده است؟
– معمولاً ائمه ما در باب اين قيامها كه اغلبشان هم مظلومانه به شهادت رسيدند، مجوز صريح صادر نكرده اند. جايي در تاريخ نداريم. حتي در قيام مختار. حتي اگر دقت كرده باشيد در خصوص مختار سعي شده بود آن را به امام سجاد(عليه السلام) نسبت دهند، در حالي كه محمد حنفيه اين جواز را داده بود. اينگونه نبوده وامام تائيديه روشني بر آن ندارند. انقلابهايي كه بدون اذن و رهبري امام معصوم باشد طبعا مورد تاييد نيست.

* برخي به همين استدلال نتيجه مي گيرند كه انقلاب ما هم درست نيست؟
نخير اينگونه نيست. اينجا موضوع فرق مي كند. زيرا آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمودند “و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم.”
كار آنها كار ما است. البته كدام فقيه هم مهم است.
امام حسن عسگري (عليه السلام) از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كنند كه ضوابط و شرايط ِ انتخاب آنان را امام صادق عليه السلام اعلام كرده است: “امّا، مَن كانَ مِن الفُقَهاء صائِناً لِنَفسِه، حافِظاً لِدينه، مُخالفاً لِهواهُ، مطيعاً لامر مولاه، فللعوام اَن يُقَلّدوه”
يعني بلاشرط نيست و بايد اين شرايط را داشته باشد. از اين جهت انقلاب ما در تبعيت از امر امام معصوم است.

* به بحث اصلي بازگرديم؛ به نظر مي رسد يكي از علل هجمه دشمنان كمبود معارف ما نسبت به آن امام همام است. براي آشنايي بيشتر با امام دهم چه پيشنهادي داريد؟
صلوات و درود مخصوصي در باره امام هادي(عليه السلام) وجود دارد كه متأسفانه خيلي از مردم از وجود آن بي اطلاع هستند و از محتواي آن خبري ندارند. زيباترين درودها بر امام هادي از زبان فرزندش امام حسن عسگري است كه در مفاتيح هم آمده است. در اين صلوات امام معرفي شده است. در ابتداي آن امام حسن عسگري(عليه السلام) عرضه مي دارد پروردگارا بر علي بن محمد كه وصي اوصياء بود درود فرست.
امام دهم عليه السلام طبق فرمايش پدر بزرگوارش جواد الائمه(عليه السلام) وصي وجانشين بعد از خودش بود. چنانكه فرمود: «ان الامام بعدي ابني علي، امره امري و قوله قولي و طاعته طاعتي و الامامه بعده في ابنه الحسن»
امام پس از من فرزندم علي است، فرمان او فرمان من است، سخن او سخن من واطاعت از او اطاعت از من و پس از او امامت به فرزندش حسن مي رسد.
در ادامه مي فرمايند «و امام الاتقياء و خلف ائمه الدين والحجه علي الخلائق اجمعين»:
امام حسن عسگري(عليه السلام) عرضه مي دارد خدايا درود فرست بر امام پرهيزكاران و جانشين امامان دين و آن كسي كه حجت است بر همه مخلوقات.

* چرا در عبارت فقط به امامت اتقياء و پرهيزكاران اشاره شده در حالي كه امام قلب عالم امكان است و پيشواي همه جهانيان است؟
به احتمال زياد منظور امام حسن عسگري (عليه السلام) آن است كه اين متقين هستند كه مي توانند از وجود مبارك امام (عليه السلام) بهره ببرند. به همين دليل در عصر همه ائمه طاهرين (عليه السلام) شاهد و ناظر تاريخ زندگاني آن گراميان هستيم كه عده اي هر روز امام زمان خود را مي ديدند و سخنان گوهر بارشان را مي شنيدند اما به امامتشان اعتقاد نداشتند و بلكه امثال متوكل ها در مقام اذيت و آزار و در پايان هم ايشان را به شهادت مي رساندند. در باره پيامبر عظيم الشأن اسلام (صلي الله عليه وآله) وضع نيز اين چنين بود.
امام هادي (عليه السلام) امام المتقين است زيرا در عصر ايشان نيز همان وضع ادامه داشت يكي خود را به زحمت مي انداخت كه به هر قيمت شده خودرا به امام برساند و از محضرش كسب فيض كند و ديگري در مقام سعايت و آزار حضرت بر مي آمد.

* بخشي از عمر شريف حضرت در زندان و حصر طي شده است. در شرايط محصور بودن امام چگونه امكان ارتباط به وجود مي آمد، ممكن است نمونه اي را ذكر كنيد؟
امام هادي (عليه السلام) در عين محدوديت و تحت نظر بودن كار فرهنگي و هدايت مردم به عبادت پروردگار و مانع شدن از نافرماني خدا در حد ممكن انجام مي داد و لحظه اي در اين مأموريت الهي كوتاه نمي آمد.
صقربن ابي دلف مي گويد: در آن هنگام كه متوكل عباسي امام هادي(عليه السلام) را زنداني كرد من نگران شدم. براي آنكه از حضرت اطلاعي پيدا كنم به سراغ زراقي زندانبان متوكل رفتم همين كه چشمش به من افتاد گفت: حالت چطور است؟ جواب دادم: خوب. گفت: بنشين. من ترسيدم و با خود گفت اگر اين مرد منظورم را از آمدن به اينجا بفهمد چه خواهد شد به همين جهت به او گفتم راه را اشتباه آمده ام.
وقتي مردم از اطرافش پراكنده شدند، پرسيد: براي چه آمده اي گفتم: مايل بودم خبري بگيرم. گفت: شايد آمده اي از آقايت خبر بگيري؟
با تعجب سئوال كردم: آقايم كيست؟ آقاي من (متوكل) است، گفت: ساكت باش آقاي حقيقي همان آقاي توست ازمن مترس با تو هم مذهب هستم.
گفت: الحمدالله پرسيد: ميل داري آقايت را ملاقات كني. جواب دادم: آري گفت: بنشين تا متصدي اخبار و نامه ها از خدمتش خارج شود.
همين كه آن مرد بيرون شد، به غلامي گفت: دست صفر را بگير ببر در همان اتاقي كه آن مرد علوي زنداني است آن دو را با يكديگر تنها بگذار.
مرا نزديك اتاقي برد، اشاره كرد همينجا است داخل شو. ديدم امام (عليه السلام) بر روي حصيري نشسته در مقابلش قبري كنده اند. سلام كردم دستور داد بنشينم. آنگاه پرسيد: براي چه آمده اي، عرض كردم: آمدم از شما خبر بگيرم. در اين حال دوباره چشمم به قبر افتاد. گريه ام گرفت آن بزرگوار متوجه شد، فرمود: صقر ناراحت نباش اينها نمي توانند مرا آزاري برسانند. خداي را سپاسگزاري كردم.
عرض كردم: آقاي من، حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده معني آن را نمي فهمم، پرسيد: كدام حديث؟ گفتم: «لا تعادوالايام فتعاديكم» روزها را دشمن نداريد كه با شما دشمني مي ورزند.
فرمود: ايام ما خانواده هستيم تا آسمانها و زمين پايدار باشد.
شنبه به نام رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است. يكشنبه، اميرالمومنين(علي عليه السلام)، فاطمه زهرا(عليها السلام) ، دوشنبه امام حسن(عليه السلام) و امام حسين (عليهما السلام)، سه شنبه علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد(عليهم السلام)، چهارشنبه موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي(عليهم السلام) و من هستيم، پنجشنبه پسرم امام حسن عسگري(عليه السلام) و جمعه پسر پسرم حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) هستند.
جمعيت حق به سوي او حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اجتماع مي كنند. اوست كه زمين را پر از عدل و داد مي كند، همان طور كه از ظلم و جور پر شده است.
اين است معني ايام، مبادا با آنها در دنيا دشمني كنيد كه آنها نيز در آخرت با شما دشمني خواهند كرد. آنگاه فرمود: وداع كن و خارج شو كه بر تو اطميناني ندارم»
گاهي نيز مكاتباتي با ايشان مي شده است. به عنوان مثال مردم اهواز در يك نامه اي از يك مسئله پر بحث اعتقادي كه اغلب افراد را گرفتار شبهه مي كند يعني جبر و تفويض پرسش كردند. امام (عليه السلام) پاسخ مبسوط و جامعي را برايشان مرقوم فرمود.

* به فرازهاي صلوات مي پرداختيد.
«والحجه علي الخلائق اجمعين»:
امام معصوم بر جن و انس و همه موجودات حجت است. خداوند مقام خليفه اللهي را بر اين بزرگواران عنايت كرده. همان طور كه بر انبياء عليهم السلام چنين رتبه اي را عنايت فرموده و براي نمونه به حضرت داود عليه السلام خطاب مي كند: «يا داود انا جعلناك خليفه في الارض فاحكم بين الناس بالحق»
اي داود! ما تو را در روي زمين مقام خلافت داديم. بين مردم به حق قضاوت كن.
ابوحمزه ثمالي مي گويد: براي رسيدن به خدمت امام باقر (عليه السلام) اجازه خواستم. به من گفته شد: عده اي نزد آن حضرت هستند. كمي صبر كن تا بيرون بيايند. پس از لحظاتي افرادي بيرون آمدند كه من آنها را نشناختم. آن حضرت به من اجازه شرفيابي داد.
خدمت رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم، اينك زمان بني اميه است و از شمشيرهايشان خون مي چكد و شما با اينان ملاقات مي كني؟! فرمود: «يا اباحمزه هولاء و قد شيعتنا من الجن جاؤوا يسالوننا عن معالم دينهم»
اي ابا حمزه! آنها هيأتي از جنيان شيعه ما بودند كه براي پرسش از مسائل ديني خود آمده بودند.
وقتي گفته مي شود حجت بر خلايق شما برانسان و جن و حيوان و نبات و جماد مي شود.

* در اين خصوص روايتي داريم كه در خصوص ولايت امام هادي بر غير انس تصريح كند؟
بله، نمونه هاي بسياري هست. به عنوان نمونه يك روز متوكل براي كشتن امام هادي(عليه السلام) به حساب خود نقشه شومي كشيد فرمان داد سه رأس از درندگان را به محوطه كاخ او بياورند، آنگاه حضرت هادي (عليه السلام) را به كاخ خود دعوت كرد و چون آن گرامي وارد محوطه كاخ شد دستور داد درب كاخ را ببندند. اما درندگان دور امام مي گشتند و نسبت به او اظهار فروتني مي كردند. و امام با آستين خويش آنان را نوازش مي كرد.
سپس امام به بالا نزد متوكل رفت و مدتي با او صحبت كرد و بعد پايين آمد و باز درندگان همان رفتار قبلي را نسبت به امام تكرار كردند تا امام از كاخ خارج شد.
به متوكل گفتند: پسر عموي تو امام هادي(عليه السلام) با درندگان چنان رفتار كرد كه ديدي، تو نيز همين كار را بكن!
گفت: شما قصد قتل مرا داريد! فرمان داد اين جريان را فاش نسازند.
در ادامه صلوات مخصوص آمده است: «اللهم كما جعلته نورا يستضئ به المومنون» امام حسن عسگري(عليه السلام) در باره پدر بزرگوارش امام هادي (عليه السلام) به پيشگاه پروردگار عرضه مي دارد خدايا همچنان كه او را نوري قراردادي تا مومنين از وجودش كسب نور كنند.
فرق است بين مؤمن و مسلمان به هر گوينده «لا اله الا?الله و محمد رسول الله» را مي توان اطلاق مسلمان كرد اما مؤمن به كسي مي گويند كه دوازده امامي باشد و همه پايه هاي ايمان را كه محكمترين و كاملترين آنها ولايت است، باور داشته باشد.
امام باقر (عليه السلام) در دو روايت به طور صريح به اين موضوع اشاره فرموده است:
«بني الاسلام علي خمس: علي الصلوه و الزكاه و الصوم، والحج، والواليهف و لم يناد بشيئي كما نو دي بالولايه»
اسلام بر پنج پايه استوار است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت و براي هيچ چيز به اندازه ولايت فرياد زده نشده است.
«بني الاسلام علي خمسه اشياء: علي الصلوه و الزكاه والحج والصوم و الولايه قال زراره: فقلت: و اي شيئي من ذلك افضل».
فقال: الولايه افضل: لانها مفتاهن و الوالي هو الدليل عليهن»
اسلام بر پنج چيز استوار است: نماز، زكات، حج، روزه و ولايت. زراره مي گويد: پرسيدم: از ميان آنها كدام برتر است؟ فرمود: ولايت برتر است، زيرا ولايت كليد آنها و صاحب ولايت، راهنماي به سوي آنها.
حتماً عبارت امام حسن عسگري(عليه السلام) را در باره پدر بزرگوارش متوجه شديد كه «جعلته نورا يستضئ به المومنون» اشاره به همين حقيقت است كه آناني كه محروم از پذيرش ولايت ائمه طاهرين عليهم السلام هستند نمي توانند كسب نور از وجود مبارك معصومين (عليهم السلام) شوند.
همانطور كه اشاره شد يكي از آن انوار طيبه كه از امام هادي (عليه السلام) جهان تشيع را نوراني كرده و پذيرفته گان ولايت را به خود جذب كرده، دائره المعارفي است كه به يادگار از امام دهم (عليه السلام) به يادگار براي ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت باقي مانده است و آن زيارت جامعه كبيره است.

* با توجه به اهميت اين زيارت لطفا مقداري پيرامون آن بيشتر توضيح دهيد.
اين زيارت در بردارنده صفات و كمالات نوراني چهارده معصوم(عليه السلام) است و اگر كسي به هزاران روايت و آياتي كه در شأن عترت وارد و نازل شده مراجعه نكند و فقط جامعه كبيره را مورد مطالعه و كتاب مرجع خويش در شناخت مقامات اهل بيت (عليهم السلام) قرار دهد كافي است كه امام شناس واقعي يا معرفتي بالا شود.
زيارت جامعه كبيره را مرحوم علامه مجلسي نقل مي كند و در باره اهميت اين زيارت مي گويد: «انها اصح الزيارات سندا و اعمها مورداً و افصحها لفظا و ابلغها معني و اعلاها شأنا»
زيارت جامعه كبيره از همه زيارت ها سندش صحيح تر و عموميت جايگاهش بيشتر و از جهت الفاظ فصيح تر و از لحاظ معاني بليغ تر و از حيث علو شأن عالي تر است.
مرحوم محدث قمي اين زيارت پرارزش را از من لايحضر الفقيه و عيون اخبار الرضا (عليه السلام) اينگونه نقل مي كند كه موسي بن عبدالله نخعي گفت به محضر امام هادي(عليه السلام) شرفياب شدم و عرض كردم اي پسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله) براي من زيارتي را در باره معصومين عليهم السلام با ؟ كامل تعليم فرماييد كه هر گاه خواستم يكي از شما بزرگواران را زيارت كنم بخوانم. آنگاه امام مجموعه زيارت موجود را به وي تعليم دادند.

* آيا اين فيض رساني به مومنين كه در فراض اخير صلوات اشاره كرديد، فقط شامل امور معنوي است؟
در فرازي از جامعه كبيره حضرت هادي (عليه السلام) در توصيف ائمه مي فرمايند “كلامكم نور و امركم رشد و وصيتكم التقوي و فعلكم الخير و عادتكم الاحسان” رفتار ائمه خير و عادتشان احسان است. به عنوان نمونه ابوهاشم جعفري نقل مي كند كه من در فشار اقتصادي شديدي قرار گرفتم، به محضر امام هادي(عليه السلام) شرفياب شدم به من اجازه فرمود كه بنشينم و بعد فرمود: اي اباهاشم مي خواهي كدام نعمت الهي را بجا آوري؟ گفت: متحير ماندم كه در پاسخ امام چه بگويم.
امام (عليه السلام) فرمود: خداوند تبارك و تعالي به تو روزي ايمان عنايت فرموده، بدنت را به آتش جهنم حرام كرده، به تو براي انجام طاعات عافيت و سلامتي داده. تو را روزي قناعت داده تا به ابتذال كشيده نشوي.
بعد آن بزرگوار فرمود: ابتدا من شروع به صحبت كردم زيرا گمان بردم كه مي خواهي لب به شكايت بگشايي دستور دادم كه صد دينار برايت بياورند و تو آن را قبول كن.
به ادامه صلوات بپردازم. در ادامه آمده است «فبشر بالجزيل من ثوابك و انذر بالاليم من عقابك و حذر بأسك» امام حسن عسگري (عليه السلام) عرض مي كند. خدايا امام هادي (عليه السلام) شخصيتي بود كه مردم را به ثواب شايان تو مژده داد و به كيفر دردناك گناهان بيم داد و مردم را از لغزشها كه نتيجه اش سخت گيري تو بر آنها است، برحذر داشت.
يكي از كارهاي ائمه طاهرين عليهم السلام ايجاد روحيه توازن خوف و رجاء در پيروان مكتب اسلام بود. در گفتار و رفتار نه آنقدر اميد كاذب ايجاد مي كردند كه افراد همه نوع گناهي مرتكب شوند خود را معاقب و گرفتار عذاب ندانند و نه آنقدر از خوف و ترس از آتش و دوزخ مي گفتند كه روح يأس بر مردم حاكم شود و خود را محروم از رحمت خدا بدانند.
امام هادي (عليه السلام) اينگونه بودندكه هم از نتايج و ثمرهاي كارهاي پرثواب سخن مي گفتند و هم از عذاب دردناك و سختگيري خدا در باره لغزشها و اين حالت است كه مي تواند شخص را از حد تعادل خارج نكند و بر صراط مستقيم گام بردارد.
امام حسن عسگري (عليه السلام) در ادامه صلوات بر پدر بزرگوارش عرضه مي دارد؛ خدايا درود فرست بر آن كسي كه آيات تو را يادآور شد حلالت را حلال و حرامت را حرام شمرد و شرايع دينت و دستوراتت را بيان كرد.
راه ائمه (عليه السلام) ادامه راه بنيانگذار اسلام حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بود. همان طور كه «وما علي الرسول الا البلاغ المبين»
و بر پيامبر تكليفي جز تبليغ آشكار نيست. آن بزرگواران جز تبليغ و بيان شرايع و دستورات پروردگار تكليف ديگري نداشتند و همان مسير را طي كردند و براي رساندن حلال و حرام الهي به مردم از هيچ كسي ترس و هراسي نداشتند.
«الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه ولايخشون احداً الا الله و كفي بالله حسيباً»
كساني كه رسالتهاي الهي را به مردم مي رسانند و از خدا مي ترسند و از احدي غير خدا هراس ندارند خدا براي حسابرسي كافي است.

* به سرعت از عبارات اخير عبور كرديد، مي شود نمونه اي از هراس نداشتن حضرت از غير خدا را برايمان نقل كنيد.
يكبار متوكل عباسي در كمال گستاخي جام شرابي را كه در دست به آن حضرت تعارف كرد. (شرابخوري از جمله حرامهايي كه در تمام اديان آسماني تحريف نشده در باره حرمت اتفاق نظر بوده است.
امام عليه السلام سوگند ياد كرد كه گوشت و خون من با چنين چيزي آميخته نشده است. مرا معاف دار و او دست برداشت و گفت: شعري بخوان!
امام عليه السلام فرمود: من شعر كم از بر دارم، گفت: بايد بخواني. امام اين اشعار را خواند:
باتوا علي قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند و مردان نيرومند از آنان پاسداري مي كردند ولي قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
و استنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم و اسكنوا حفراً يا ئبس ما نزلوا !
پس از عزت از جايگاههاي امن به پايين كشيده شدند و در گودالهاي گور جان دادند، گور چه منزل و آرامگاه ناپسندي است.
ناداهم صارخ من بعد ما قبروا اين الاساور و التيجان و الحلل
پس از آنكه دست بندها به خاك سپرده شدند فريادگري فرياد برآورد: كجاست آن دستبندها و تاجها و لباسهاي فاخر؟
اين الوجوه التي كانت منعمه من دونها تضرب الاستار و الكلل
كجاست آن چهره هاي به ناز و نعمت پرورده كه به احترامشان پرده ها مي آويخت.
فافصح القبر عنهم حين سائلهم تلك الوجوه عليها الدود تنتقل
گور به جاي ايشان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اكنون كرمها راه مي روند.
تاثير كلام امام هادي (عليه السلام) چندان بود كه متوكل به سختي گريست چنانكه ريشش تر شد و ديگر مجلسيان نيز گريستند و متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و آن بزرگوار را با احترام به منزل باز گردانند.
صالح بن سعيد مي گويد يك روز وارد شهر سامراء شدم و به محضر امام عليه السلام شرفياب گشتم و عرض كردم، اين ستمكاران در همه كارها سعي در خاموش كردن نور شما نموده اند و مي خواهند كه فراموش شويد به همين جهت شما را در چنين مكاني جاي داده اند كه محل زندگي گدايان و غريبان و اشخاص بي نام و نشان است. حضرت فرمود: اي پسر سعيد هنوز تو در معرفت قدر و منزلت ما در اين پايه اي و گمان مي كني كه اينها با بلندي شأن ما منافات دارد و نمي داني كسي را كه خدا بلند كرد به اينها و اين چيزها پست نمي شود.
امام حسن عسگري(عليه السلام) در بخش پاياني درود و صلوات بر پدر ارجمندش عرض مي كند «و حض علي عبادتك و امربطاعتك و نهي عن معصيتك فصل عليه افضل ما صليت علي احد من اوليائك و ذريه انبيائك يا اله العالمين» خدايا بر كسي درود فرست كه مردم را به عبادت تو تشويق كرد و به بندگي و طاعت تو فرمان داد و از انجام گناهان آنها را نهي نمود. پس درودي بر وي فرست كه بهترين درودهايي باشد كه بر يكي از دوستانت و فرزندان پيامبرانت مي فرستي اي خداي جهانيان.

***