بازگشت

نامه امام هادي عليه السلام به مردم اهواز


از نامه هاي امام دهم (ع)، نامهاي به مردم اهواز است كه در پاسخ نامه آنان درباره جبر و تفويض نوشته شد. نامه حضرت بسيار
ذكر كرده است.ابتداي نامه « تحف العقول » از علماي قرن چهارم) آن را در كتاب ارزشمند ) « حرّاني » طولاني است و مرحوم
مِنْ عَلي بْنِ مُحَمّدٍ. سَلامٌ عَلَيكُمَ وَ عَلي مَنِ اتَّبَعَ الهُدي وَ رَحْم?ُ الِله وَ بَرَكاتُه. فَاِنَّهُ وَرَدَ علي كِتابُكُمْ ما ذَكَرْتُم مِنْ » : چنين است
گر چه اصل نامه در مورد پاسخ به شبهه جبر و تفويض است، لكن حضرت، ابتدا به مبحث امامت … . « اِختِلافِكُمْ في دينِكُمْ
پرداختهاند و به گونهاي مطلب را طرح كردهاند كه هر مسلمان آزاد انديشي به راحتي آن را ميپذيرد و آن حضرت در بحث از جبر
و تفويض، سخنانشان را به سخنان امام صادق (ع) مستند ميسازند كه اين خود، در خور تأمل و دقّت است. محتواي نامه چنين
خداوند به انسان توانايي عنايت فرموده و انسان بدين وسيله به انجام امورش ميپردازد، نه جبر است و نه تفويض، بلكه امري » : است
است بين اين دو، چنانچه معتقد به جبر شويم، مانند اين است كه شخصي، برده خود را به بازار بفرستد، بدون اينكه پول در اختيار او
گذارد، و از وي بخواهد براي او كالا خريداري كند. اين عبد با دست خالي از بازار بر ميگردد؛ چون توانايي بر خريد نداشته
است. آن گاه مولا او را مؤاخذه كند كه چرا چيزي نخريدي!؟ بديهي است كه اين ظلم است. قائلين به جبر نيز ميگويند: خدا به
انسان هيچ توانايي عنايت نكرده و در عين حال، از او انجام واجبات و ترك محرمات را خواسته و اين ظلم است: وَلا يظلِمُ رَبُّكَ
اَحَ داً. و چنانچه معتقد به تفويض شويم، مانند اين است كه كسي برده بخرد و به او امر و نهي كند و او فرمان مولاي خود را بپذيرد
و آخر الامر مولا از دست او خسته شده، او را به حال خود واگذار كند و بگويد: هر چه ميخواهي، انجام ده و چون او را مؤاخذه
كند كه چرا چنين كردي، عبد در پاسخ بگويد: خودت امر را به من واگذار كردي! اين عجز و ضعف مولاست. قائلين به تفويض
همين را در مورد خدا ميگويندكه خداوند هيچ چيز را از ما نخواسته و كار را به خودمان واگذار كرده و حال آنكه خداوند
در پايان نامه، حضرت به اين آيه استشهاد ميفرمايد (فَبَشِّر . « ميفرمايد: (ولا يرضي لعباده الكفر)؛ او راضي به كفر بندگانش نيست
عِبادي الَّذينَ يستَمعونَ القَولَ فَيتَّبعوُن اَحْسَنَه … اولئِكَ الَّذينَ هداهم الله و اولئِكَ هُم اُولُوالالبابِ).

***