بازگشت

حضور امام هادي در مدينه


سبط جوزي در تذكره الخواص از دانشمندان شرح حال نويس نقل ميكند: كه متوكل ميل داشت بر اساس بدگوئي كه از امام شده بود حضرت در مدينه نباشد و هر چه زودتر به سامرا عزيمت كند، داستان از اين قرار بود كه: بريحه امام جمعه قلابي دستگاه خلافت، براي تثبيت مقام و موقعيت خود فرصت را غنيمت شمرد و نامهاي به متوكل نوشت كه،اگر تو را به مكه نيازي هست علي بن محمد را از اين ديار بيرون بريد. چه بسياري از مردم را مطيع و پيرو خود نموده و نفوذ زيادي در مردم پيدا كرده است، مسلمانان روز به روز به سوي او توجه دارند، گرايش مردم به سوي او، دستگاه خلافت عباسيان را متزلزلتر كرده و باعث ميشود مردم به دستگاه بدبينتر شوند! همان طوري كه قبلا گفته شد حكمران مدينه به نام عبدالله بن محمد بود، او هم مانند بريحه شريك دزدان خلافت و رفيق ظاهر الصلاح قافله توده مردم بود، خوش بين به امام نبود، راه و رسمشان از امام جدا بود امام را مانع پيشرفت فساد خود ميپنداشتند ميكوشيدند كه او را از شهر مدينه دور سازند! گروهي ديگر از چاپلوسان و مرزوقين دستگاه خلافت به اشارت و پيروي از پيشواي ريا پيشه خويش به مضمون فوق، نامهها به متوكل نوشتند. چه نبودن امام در مدينه ميدان را براي جنايت و پستيها آمادهتر ميساخت اما آيا زنان و مردان تيرهبختي كه به جرم دوستي با خاندان رسالت، جوانانشان نابود شدند! كاشانه آنها ويرانه شده بود، فراموش شدني ميباشند؟ آيا ميتوان فجايع و مفاسد دستگاههاي ضد اسلامي و ضد انساني را فراموش كرد؟

***