بازگشت

امام هادي (ع) و مبارزه با افراطي گري


دوران حيات سياسي و اجتماعي ائمه معصومين (ع) مشحون از رخدادهايي است كه گاه بواسطه جهل و نا آگاهي جامعه و گاه سلطه سردمداران زر و زور رويارويي با آن را دشوار مي نمود. ناگفته پيداست مشكلات دروني چنين جامعه اي كمتر از مشكلاتي نبود كه از خارج و از سوي دشمنان بر آنان وارد مي شد. حاكمان سلطه كه همواره از تحميق توده هاي مردم سود مي جسته اند، تمامي عزم خويش را صرف مبارزه با راهنمايان و هادياني مي ساختند كه تلالو چراغ هدايتشان جاده پر فراز و نشيبي را كه به كمال انساني مي رسيد روشن مي ساخت.
در اين ميان جبهه كفر و الحاد از تمامي ترفندهاي فكري ممكن براي آسيب رساندن و رخنه در ميان شيعيان و تضعيف رهبري آنان بهره مي جست. يكي از اين شيوه ها استفاده از حربه ” غلو ” در دين و پيشوايان ديني جامعه بود. حربه اي كه چنانچه موثر مي افتاد، مي توانست نظام اعتقادي اسلام را دچار آسيب جدي سازد. غاليان احاديث را خود وضع مي كردند و آنها را در ميان گفته هاي امامان وارد مي كردند. جعل حديث و نسبت دادن آن به ائمه از يك سو باعث فراهم آمدن ياران و پيرواني براي آنها مي شد و از سوي ديگر به آنها كمك مي كرد تا در ويران ساختن شرع توفيق يابند. درشرايط دشواري كه غلات، به منظور سود جويي ويا به دليل كج فكري، خود را به ائمه شيعه (ع) منتسب كرده و مخالفتهاي ائمه با خود را نوعي تقيه قلمداد مي كردند، عده اي فريب غاليان را خورده و از نظر عقيدتي به انحراف كشانده مي شدند، اين جريان در بد نام ساختن شيعيان نزد فرق ديگر بسيار مؤثر مي افتاد. از اين روي امامان شيعه (ع) به هر طريق سعي داشتند تا دامن تشيع را از لوث غلوپاك كرده وغلات را از خود طرد نمايند وبدين وسيله راهي براي حل مشكلات دروني خود پيدا كنند.
امام هادي(ع) كه بخش قابل توجهي از دوران حيات سياسي و اجتماعي ايشان صرف مواجهه و رويارويي با اين انديشه انحرافي گرديد در اين خصوص مي فرمود: كفر بر چهار بنياد استوار يافته است: فسق، غلو، شك و شبهه. ايشان از اين روي خود همواره مي كوشيد اين جنبه ها را افشا كرده و نظر خود را درباره اهل غلو منتشر و روايات خويش را بشناساند.
فتح بن يزيد جرجاني ضمن روايت مفصلي ازامام هادي (ع) اعتراف مي كند كه او بر اين باور بود كه امام به خوردن وآشاميدن نيازي ندارد؛ زيرا با مقام امامت سازگار نيست؛ وامام هادي (ع) خطاب به وي فرمود: اي فتح بن يزيد ! حتي پيامبران كه اسوه ما هستند، مي خورند ومي آشامند و در بازارها راه مي روند وهر جسمي چنين است، جز خدا كه جسم را جسميت بخشيده است. پيش از اين بر اثر برخورد حضرت امام صادق(ع) با غاليان مدتي فعاليت آنها فروكش كرده بود ولي آنان در زمان امام هادي (ع) دوباره پا گرفتند. به نظر مي رسد آنان محيط را در عصر امام هادي (ع) براي از سر گيري و علني ساختن تلاشهاي خود مناسب ديدند و اين دعوت آنها در ميان دشمنان اسلام با استقبال رو به رو شد. امام (ع) با توجه به وجود اين عده و فعاليت آنان و وجود شخصيتهايي همچون علي بن حسكه قمي، قاسم يقطيني، حسن بن محمد بن باباي قمي، محمد بن نصير فهري و فارس بن حاكم در رأس آنان، سكوت در مقابل اين گروه گمراه و گمراه كننده را جايز ندانست و به صورتي قاطع و صريح به مبارزه با تفكر آنان پرداخت. تكذيبها وطردهاي مكرر امام هادي (ع) و از غاليان سبب شد كه آنها رو به زوال گذارده و مهمترين سلاحشان كه انتساب و تمسك واهي به ايشان و ديگر ائمه طاهرين (ع) بود را از دست بدهند. ايشان از راه بيان عقايد صحيح و غير افراطي، افشاگري پيرامون رؤساي غلات و اهداف و توطئه هاي آنها، بيان نتايج عقايد غلو آميز تلاش پرثمري را در راه اضمحلال اين پديده به كار بست. نتيجه اين تلاش با بركت آن شد كه هنوز قرن چهارم هجري به پايان نرسيده بود كه همه اين فرقه ها به كلي مضمحل شده و از ميان رفت؛ نتيجه اي كه امكان تحصيل آن جز از اين راه فراهم نمي گشت.

***