بازگشت

جاذبه اجتماعي و نفوذ سياسي امام هادي


يكي از تجليات و تشعشعات پرشكوه خداوند و تابش منبع فياض نور حق در وجود امام هادي (ع) متجلي و منعكس شده و از وجود حضرت نيز مانند آينهاي كه انوار گوناگون را در خود انعكاس ميدهد، ساطع بوده است كسي را در عصر پيشواي دهم، توان نگاهي ممتد و حتي لحظهاي كوتاه به چهرهي او نبود به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستي و ترس بر قلبها سايه ميافكند، (و جعل في قلوبهم الرعب) در گزارشات تاريخي آمده است كه حضور امام در هر مجلسي مورد تجليل و احترام عميق بود، و خواسته و ناخواسته اطرافيان را تحت تاثير و نفوذ قرار ميداد و همنشينان وي همواره آرزوي مجالست و مراودت او را در سر داشتند. طبرسي از محدثين بنام، از محمد بن حسن اشتر علوي گزارش ميدهد كه گفت: من و پدرم در دربار متوكل عباسي بوديم در آن هنگام من كودك بودم، گروهي از عباسيان و آل جعفر هم حضور داشتند در كنار كاخ خلافت سوار بر اسب، ايستاده بوديم اتفاقا امام نيز وارد شد همه سواران بدون استثناء براي اداي احترام پياده شدند تا از كنارشان گذشت و مانند يك فرماندهي نظامي كه گويي مراسم سان را اجرا ميكند، از جلوي آنها عبور كرد و وارد دربار خلافت شد، پس از لحظهاي عدهاي كم مايه به دسته ديگر گفتند كه راستي ما چرا براي اين نوجوان پياده شديم او را كه در دستگاه خلافت نه منصبي دارد و نه سنش از ما زيادتر است. به خدا سوگند كه ديگر براي او از اسب پياده نخواهيم شد ابوهاشم جعفري به سواران و گارد خلافت گفت، به خدا سوگند هنگامي كه او را مشاهده كنيد، بياختيار پياده خواهيد شد، و مراسم ادب و احترام را بياختيار به جاي ميآوريد. مدتي نگذشت كه امام از نزد متوكل بيرون آمد نظرها همه به او معطوف گشت، ناگهان سواران خلافت پياده شدند و مراسم تجليل و احترام به عمل آمد، ابوهاشم به آنها گفت: مگر شما نگفتيد ما پياده نميشويم. چه شد كه از تصميم خود گذشتيد و همه پياده شديد و آئين ادب و احترام را اجرا كرديد، گفتند به خدا سوگند كه نتوانستيم خودداري كنيم بياختيار پياده شديم، شرط ادب و احترام را بجاي آورديم

***