بازگشت

تلاش امام هادي در جهت خدمت به جامعه


«كتاب من لا يحضره الفقيه» روايتي در صفحه 23 نقل ميكند كه علي بن حمزه با سلسله مداركي محكم آن را بيان ميدارد: كه روزي ابوالحسن امام هادي را مشاهده كردم كه در زمين خود با بيلچه مشغول تلاش و كوشش است، امام تلاشگر و كوشا، دو پايش در عرق نشسته بود و قصدش آن بود تا با عرق جبين قرص نان جويني را به كف آرد. گزارشگر خبر گويد: پيش رفتم عرضه داشتم فدايت گردم مردان كارورز و كارگر كجايند كه شما بدين زحمت افتادهايد؟ حضرت فرمود: آيا در كار كردن كسي از من و پدرم بهتر وجود دارد؟ عرض كردم: چه كسي از شما والاتر و بهتر است، امام فرمود: رسول خدا(ص) و اميرالمومنين (ع) و تمام آباء و اجدادم كار ميكردند و با دست رنج خود اعاشه مينمودند و اين يكي از پديدههاي بزرگ عملي پيامآوران و فرستادگان و نمايندگان نيكوكار الهي است كه در طول تاريخ، تحقق يافته است، به راستي كه منصفان و بيغرضان به هنگام مروي در تاريخ زندگي پيشوايان اسلام، به وضوح در خواهند يافت كه ايشان علاقهي خاصي به زمين و زراعت و كار داشتهاند و خود را به شدت به سختي و تلاش ميانداختند و طبق قانون «فضل الله المجاهدين علي القاعدين درجات» پيامآور آن بودهاند كه كار از ضروريترين و فضيلت بخشترين نشان آدميت و سمبل تمايز نشستگان و ايستادگان است. سيد عبدالوهاب البدري از رجال حديث در كتاب خود به نام موكب الهادي يادآور ميشود كه: امام جعفر صادق (ع) پيشواي ششم شيعه به تلاش و كوشش و كار كردن خوي داشت و جامهي ضخيم و كلفتي را ميپوشيد تا بدين وسيله نفسش تنبل و بيكار بار نيايد فضل ابن ابيقره نقل ميكند كه: روزي بر امام صادق (ع) راهبر راستين اسلام وارد شدم، ديدم حضرت سخت مشغول تعمير ديوار منزل خود ميباشد، پيش رفتم: سلام كردم و عرضه داشتم يابن رسول الله اين كار را رها كن و به عهده من بگذار تا آن را انجام دهم، و يا اينكه عدهاي از غلامان و بنايان را به حضور آورم تا تعمير آن را به عهده گيرند، حضرت فرمود: خير مرا آسوده و به حال خود گذار تا خود مجري آن باشم ميل دارم كه خداوند عزوجل مرا ببيند كه با دست خود كار ميكنم و با رنج و زحمت خود كاري را انجام ميدهم، اينها و هزاران هزار نمونه آن نشانگر، روشنگري و جهان بيني عميق پيشوايان عظماي اسلام است كه در سايهي آن آرمانهاي مقدس قرآن، جامه عمل و تجسم پوشيده و در واقع نشاني از تفسير عملي احكام و فرامين الهي است. در اينجاست كه هر خردمند جوياي حقيقتي چون به قرآن باز گردد و احاديث شريف نبوي صحيح را مورد امعان و دقت نظر قرار دهد در مييابد كه گزارشهاي كوتاه و بلند حكايت از آن دارند كه پيام آوران و فرستادگان، جملگي در زمره كاركنان و كارگزاران زحمتكش و تلاشگر بودهاند و معاش خود را در مسير معاد و عبادت خالق را در راه اعانت و عيادت خلق استوار ساخته بودند. نكتهاي كه جالب نظر و جاذب اذهان است اينكه، پيامآوران و هدايتگران الهي هر كدام وظيفهمند اجراي شغلي و انجام امري بودهاند و بدين وسيله خواستهاند به همهي عصرها و به تمام نسلها و همهي مدعيان تبليغ و حاميان مذهب، شورمندان و شعور داران بشر بفهمانند كه پيشرو و متحرك و مترقيترين انسانها، كساني هستند كه از زاويهكار و تلاش و از بعد كوشش و جهاد به قلل سعادت و بهروزي ميرسند و انسان كه افتخار دريافت نشان اشرف مخلوقات را حائز گرديد و مظهر بزرگ و جانشين خدا بر فرش خاك شد بدان سبب بود كه خدايش همان سعادت را بر قله رفيع سعي و تكاپو نهاده بود و جوشش جويش آب حيات را در ظلمات زحمت و استقامت جاري كرده بود. به خاطر بزرگداشت مقام انسان، گردونهي زمان بر معبر تاريخ بشريت پوئيدن يافت، فرا روي فرزندان آدم زندگي و تلاش در راه تامين آن قامت بر افراشت، تلاش معاش آغاز، و نظام آفرينش برمبناي هدايت و تربيت و كار استوار گرديد و اراده جهان آفرين بر اين تعلق داشت كه مظاهر افتخار و راهبري بشري از آدم تا خاتم، تلاشنده كار و كوشاي حيات باشند و در پهن دشت قرون و اعصار فراز و نشيبهايي از كوره راه اوليه خويش پشت سر گذارند. در لحظه بدو تاريخ حضرت آدم را كوشاي در امر كشاورزي و زراعت مييابيم و ادريس را جامه ساز و خياط جامعه بشري در راه دوختن لباسي مادي و ظاهري تا جامه معنوي بر قامتش راست آيد و نوح را نجار كه با صنعت خويش فراسوي انسانها دريچهاي به سوي نور و روشنايي بگشايد و داود را آهنگري پرتوان كه صلابت و استقامت جامعه بشري را شكل دهد و او را به استحكام قوانين ايزد توانا رهنمود شود و ابراهيم را بناء و سازنده بناي عظيم و كاخ سعادت توحيد و سازنده روح وحدت در همه ابعاد مادي و معنوي و لوط را كشتكار و برزگري كه بذر محصولات را در دل طبيعت ميكارد تا نشانگر پراكندن بذر آزادي انسان، در دل تاريك تاريخ باشد و محصول خود را در رهايي از اسارت نفس و صعود به ملاء اعلي ميجويد و صالح را سنگتراش تا مظهر صيقل روح سنگ و منجمد قومش باشد. يحيي را كفاشي كه پاي انسان را در راه رسيدن به استواي حقيقت و استقامت در راه آن پوشيده و توان بخشد و بالاخره محمد (ص) پيامآور واپسين را شبان و چوپاني براي پرورش اغنام و گوسفندان حيوان تا توان يابد تودهي انسان را از بربريت و توحش و بيدادگري و تجاوز و از زور و زر به سر منزل مقصود و كمال بشري رهنمون گردد و نماينده امين و درستكار خديجه بزرگ و الگوي راستين زنان جهان، قرار داد تا سرمشقي آشكار و تابناك بر تودهي بشري باشد.

***