بازگشت

امام هادي (ع) و يك نكته از روانشناسي اجتماعي


در اين نوشتار قصد داريم تنها به عنوان نمونه، به ترجمه و شرح يكي از روايات صادره از ائمه ي معصومين (عليهم السلام) كه در آن به يك مسأله از مسايل روان شناسي اجتماعي اشاره شده است، بپردازيم. اين روايت از ميان روايات صادره از امام هادي (عليه السلام) انتخاب شده است.
بررسي تأثيرات متقابل فرد و اجتماع و توجه به تعامل ميان فرد و جامعه، موضوعي نيست كه صرفاً در عصر حاضر و با ظهور علم روان شناسي جديد به آن توجه شده باشد. بسياري از فلاسفه و حكما از زمان هاي بسيار دور موضوعات روان شناسي اجتماعي را به زبان خود و با روش هاي مرسوم عصر خويش مورد بحث و بررسي قرار داده اند. در يك تعريف ساده، روان شناسي اجتماعي به عنوان علم مطالعه ي رفتار متقابل بين انسان ها يا علم مطالعه ي تعامل انسان ها شناخته مي شود. رفتار فرد در گروه، مسأله ي هم رنگي، بررسي نگرش و تغييرات آن، تأثير عوامل اجتماعي روي رفتار، توجيه خود و … عمده ترين مباحث مورد علاقه ي روان شناسان اجتماعي است.
با توجه به اين نكته كه اهل بيت (عليهم السلام)، حاملان و وارثان وحي و علوم انبيا و خزانه داران علم الهي، منبع علم، معرفت و حكمت هستند و به همين دليل مؤمنان موظف به اخذ معارف و علوم خود از اين منبع هستند و بايد نظام معرفتي خود را بر اساس آنچه از اين منبع جوشيده و تراوش كرده است، شكل و سامان دهند. براي درك صحيح مسايل مربوط به روان شناسي اجتماعي نيز سزاوار است كه به اين منبع مراجعه كنيم.
بديهي است كه سامان دادن علم روان شناسي اجتماعي با گرايش اسلامي آن، تلاش گسترده اي را مي طلبد كه از موضوع اين نوشتار خارج است. در اين نوشتار قصد داريم تنها به عنوان نمونه، به ترجمه و شرح يكي از روايات صادره از ائمه ي معصومين (عليهم السلام) كه در آن به يك مسأله از مسايل روان شناسي اجتماعي اشاره شده است، بپردازيم. اين روايت از ميان روايات صادره از امام هادي (عليه السلام) انتخاب شده است.
ترجمه و شرح روايت:
قالَ الامامُ أبو الحسن، عليّ الهادي صلوات اللّه و سلامه عليه:

* لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَيْهِ،

از كسي كه نسبت به او كدورت و كينه داري و مكدر و آزرده خاطرش ساخته اي يا بر او خشم گرفته اي، صفا، يك رنگي، صميميت و محبت مجوي.
جامعه ي سالم، جامعه اي است كه بين افراد آن جامعه محبت، يك رنگي، صفا و صميميت حكم فرما باشد و آحاد آن جامعه هم چون اعضاي يك خانواده نسبت به هم با صفا معاشرت كنند؛ خشم و غضب بي جا، قلب هاي مملو از كينه و كدورت هاي حاصل از اختلاف ها، اين آرامش اجتماعي را مورد تهديد قرار خواهند داد. كسي كه در رفتار خود با ديگران اين اصل را رعايت نكرده است، طبيعتاً نبايد انتظار صفا و صميميت از طرف ديگران داشته باشد.

* ولاَ الوَفاءَ مِمَّنْ غَدَرْتَ بهِ،

و از كسي كه به او وفا نكرده اي، خيانت كرده اي و نيرنگ زده اي، وفاداري طلب مكن.
قرآن كريم، با اين كه بزرگ ترين دشمن اسلام را يهود و مشركان مي داند و در توصيف آنان مي فرمايد:
« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَهً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا؛ يهود و مشركان را لجوج ترين دشمن نسبت به افراد با ايمان مي يابي.»[1]
اما همين قرآن، هر زمان كه پاي پيمان و وفاداري نسبت به آن به ميان مي آيد، دستور مي دهد كه مسلمانان پيمان هاي خود را حتي با اين گروه ها حفظ كنند و چيزي از آن كم نكنند. از اين رو مي فرمايد:
«إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ؛ مگر با آنان كه در نزديكي مسجد الحرام پيمان بستيد، تا آنان به پيمان خود وفادارند، شما نيز وفادار باشيد. همانا خداوند پرهيزكاران را دوست مي دارد.»[2]
با اين وصف، وفاداري نيز از لوازم جامعه ي سالم است و در طرف مقابل، نيرنگ و خيانت از عوامل تهديد كننده ي اين اصل مهم اجتماعي است. كسي كه در رفتار با ساير افراد، طريق خدعه، نيرنگ و خيانت را پيش گرفته و به لوازم وفا متعهد نبوده است نبايد از ديگران انتظار وفاداري داشته باشد.

* وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إلَيْهِ،

هم چنين از كسي كه نسبت به او بدگمان هستي و تير بدگماني ات را به او نشانه رفته اي و نسبت به او با سوء ظن برخورد كرده اي، نصيحت، موعظه، خوش بيني، خيرخواهي و خلوص طلب نكن.
«نصح» و خيرخواهي به اين معناست كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاي نعمت و افزون شدن آن براي همه ي نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيري ديگر آنچه از خير، خوبي و سعادت معنوي و مادي براي خويش مي خواهد براي ديگران نيز بطلبد و اين يكي از فضايل معروف است كه در آيات قرآن و روايات اسلامي به آن اشاره شده است. پيامبران الهي خيرخواهان امت ها بودند و يكي از صفات بارز آن ها همين موضوع بود.
قرآن مجيد از زبان «نوح» شيخ الانبيا چنين نقل مي كند كه به قوم خود فرمود:
«اُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَ اَنْصَحُ لَكُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ؛ رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و خيرخواه شما هستم و از خداوند چيزهايي (از لطف و مرحمت و عنايت) مي دانم كه شما نمي دانيد.»‍[3]
در اين جا بعد از مسأله ي ابلاغ رسالت، سخن از نصح و خيرخواهي امت به ميان آمده كه نقطه ي مقابل حسد، بخل و خيانت است. همين معنا با تفاوت مختصري در مورد پيامبران بزرگ خدا، «هود، صالح و شعيب (عليهم السلام)» نيز وارد شده است. بديهي است كه خيرخواهي منحصر به اين چهار بزرگوار نبوده بلكه تمامي انبياي الهي و اولياي معصومين اين ويژگي را داشته اند و پيروان راستين آنان نيز بايد خيرخواه ديگران باشند.
در حديثي از پيامبر اكرم آمده است كه فرمودند: « اِنَّ اَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَهً عِنْدَاللهِ يَوْمَ الْقِيَامَهِ اَمْشَاهُمْ فِي اَرْضِهِ بِالنَّصِيحَهِ لِخَلْقِهِ ؛ بلند مقام ترين مردم در پيشگاه خداوند در قيامت كسي است كه از همه بيش تر تلاش در خيرخواهي مردم كرده است.»[4] و در روايت ديگري از همان حضرت (صلي الله عليه وآله) ميزان و معياري براي خيرخواهي بيان شده و آن اين است كه از منافع ديگران به اندازه ي منافع خويش دفاع كند، ايشان مي فرمايند: «لَيَنْصَحُ الرَّجُلُ مِنْكُمْ اَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ؛ هر كدام از شما بايد نسبت به برادر مؤمن خود خيرخواه باشيد به همان اندازه كه نسبت به خويش خيرخواه است!»[5]
واژه ي «نصح» و «نصيحت» اگر چه در زبان روزمره ي فارسي ما معمولاً به معناي اندرز به كار مي رود ولي در لغت عرب چنين نيست، بلكه مفهوم وسيع و گسترده اي دارد. «راغب» در كتاب «مفردات» مي گويد: «نصح و نصيحت» هر كار و هر سخني است كه در آن مصلحت ديگري باشد و اين واژه در اصل به معناي خلوص و اخلاص است. به همين دليل عسل خالص را «ناصح» مي گويند، كار خياط را هم نصح مي نامند به خاطر اصلاح كردن پارچه اي كه به او داده شده است و از آن جا كه شخص خيرخواه از روي خلوص و اخلاص در اصلاح كار ديگران مي كوشد، واژه ي نصح و نصيحت درباره ي او به كار مي رود و اصولاً هر چيزي كه خالص و صاف باشد، خواه در سخن يا عمل و در امور مادي يا معنوي، واژه ي «نصح» بر آن اطلاق مي شود. بنابراين هنگامي كه در بحث هاي اخلاقي سخن از نصيحت به ميان مي آيد، مقصود، ترك هر گونه حسد، كينه، بخل، سوء ظن و خيانت است.[6] در نتيجه كسي كه از نصح و خيرخواهي نسبت به ديگران دريغ كرده و با سوء ظن با ديگران روبه رو شده است نبايد انتظار خيرخواهي از آنان داشته باشد.

* فَإنَّما قَلْبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ. [7]

چون كه ديدگاه، افكار و قلب ديگران نسبت به تو، همانند قلب خودت نسبت به آن ها مي باشد.
امام (عليه السلام) در اين فراز پاياني، علت آنچه را كه در سطور گذشته مرور كرديم بيان مي فرمايند و آن اين كه: «قلب ها با هم مرتبطند و رفتار انسان با ديگران در رفتار آن ها با انسان اثر مستقيم دارد و آنچه كه هر كسي در دل نسبت به ديگران دارد، ديگران نيز همان را در دل نسبت به او خواهند داشت.

***

(1) سوره ي مائده : 82
(2) سوره ي توبه : 7
(3) سوره ي اعراف : 62
(4) اصول كافي، صفحه ي 28، حديث 5 و 4
(5) همان مدرك.
(6) اخلاق در قرآن، جلد 2، نصح و خيرخواهي
(7) بحارالانوار: ج 50، ص 177، ح 56، و ج 71، ص 182 ح 41