بازگشت

دعاي صبح،امام هادي هنگام نگراني ها


طوسي رحمه الله با سند خود از ابوالحسن منصوري، و او از ابوالسري سهب بن يعقوب – ملقب به ابونواس [1] ، و موذن مسجد هوايي صف شنيف سامرا – نقل مي كند كه گفت:
چون امام هادي عليه السلام [چگونگي رفتار مرا با مردم] شنيد، مرا ابونواس لقب داد و فرمود: ابا السري! تو ابونواس حقي، و آنكه پيش از تو بود ابونواس باطل.
او مي گويد: روزي به امام هادي عليه السلام عرض كردم: سرورم! درباره ي ميمنت و نحوست روزهاي هر ماه، حسن بن عبدالله بن مطهر با سند خود حديثي را از آقاي ما امام صادق عليه السلام برايم نقل كرد كه آن را خدمت شما عرضه مي دارم [تا نظر مبارك را بشنوم].
فرمود: انجام ده. چون آن را عرضه داشتم و تصحيح كردم، عرض كردم: سرورم! در بيشتر اين روزها به خاطر نحوست و نگراني ها نمي شود سفر كرد، اگر ضرورتي پيش آمد چه كنيم كه از نحوست و شر آن ها در امان باشيم؟
فرمود: اي سهل! شيعيان ما با ولايت ما در امان اند، اگر با ولايت ما در دل امواج درياهاي ژرف، و ميان درندگان و گرگان و دشمنان جن و انس در دل دوردست ترين بيابان، راه پيمايند، به بركت ولايت ما از خطرات در امان بمانند، پس به خداي سبحان توكل كن، و ارتباط با امامان پاك خود را خالص دار، و هر جا خواستي برو، و هر چه خواستي انجام ده.
اي سهل! چون صبح و شام كردي، و در هر يك سه بار گفتي:
«بار الاها! در امان استوار شكست ناپذير و نفوذناپذير تو پناه مي گيرم از شر هر بلاي ناگهاني و ستمگري، از شر هر چه آفريدي، و هر كه آفريدي، از شر هر جاندار و انسان، [و پناه مي گيرم] در سپر پوشش فراگير ولايت خاندان پيامبرت از هر خطري، و خود را در پناه ديوار محكم اخلاص اعتراف به حق ايشان، و تمسك به ريسمان ولايت همه ي ايشان، از شر هر آزار رساني باز مي دارم، در حالي كه يقين دارم حق براي ايشان و با ايشان، و در ايشان، و به وسيله ي ايشان است، با هر كه آشنايند آشنايم، و با هر كه بيگانه اند بيگانه ام، بر محمد و آل محمد درود فرست، و مرا بار الاها! اي خداي بزرگ! به وسيله ي ايشان از شر هر چه مي ترسم پناه بخش، به وسيله ي آفريدگار آسمان ها و زمين است كه دشمنان از من باز مي ماند كه [فرمود:] ما فرا روي آن ها سدي، و پشت سرشان سدي نهاده، و پرده اي بر [چشمان] آنان فروگسترده ايم، در نتيجه نمي توانند ببينند». از خطرات، مصون، و از هر چه مي ترسي در امان مي ماني. و چون خواستي در روزي كه مي ترسي سفر كني، پيش از رفتن بخوان: سوره هاي حمد، معوذتين، و نيز آيه الكرسي، سوره ي قدر، و آخرين آيه ي آل عمران را، و بگو: «خدايا! به وسيله ي تو و قدرت توست كه حمله ور حمله مي كند، و سركش، سركشي مي نمايد، و براي هر توانمندي، جز به تو تواني نيست، و براي هر قدرتمند ممتازي، جز از تو قدرتي نيست، تو را سوگند مي دهم به حق ممتازترين مخلوق، و بهترين آفريده ات: محمد پيامبرت، و خاندان پاكش، بر ايشان درود فرست، و مرا از شر و زيان امروز باز دار، و خير و بركت آن را روزيم فرما، و در كارهايم، حسن عاقبت، و دسترسي به خواسته، و نيل به آرزو، و امان از هر سركش گمراه، و از هر آزار رسان قدرتمند، مقررم دار، تا از هر بلا و كيفري مصون باشم، و به جاي خطرات، و موانع امروز، امن و آساني عطايم كن، تا هيچ بازدارنده اي از مقصدم باز ندارد، و آزار ناگهاني بندگان به من نرسد، كه تو بر هر چيز توانايي، و همه ي كارها به تو برمي گردد اي كسي كه: هيچ چيزي همانندش نيست، و او شنوا و بيناست».
قال الطوسي:
عن الفحام، قال: حدثني أبوالحسن المنصوري، قال: حدثني أبوالسري سهل بن يعقوب بن اسحاق، الملقب بأبي نؤاس المؤذن، في المسجد المعلق في صف شنيف [2] بسر من رأي.
قال المنصوري: و كان يلقب بأبي نؤاس، لأنه كان يتخالع و يطيب مع الناس و يظهر التشيع علي الطيبه، فيأمن علي نفسه، فلما سمع الامام عليه السلام لقبني بأبي نؤاس، قال: يا أبا السري! أنت أبونؤاس الحق، و من تقدمك أبونؤاس الباطل.
قال: فقلت له ذات يوم: يا سيدي! قد وقع لي اختيار الأيام عن سيدنا الصادق عليه السلام مما حدثني به الحسن بن عبدالله بن مطهر، عن محمد بن سليمان الديلمي، عن أبيه، عن سيدنا الصادق عليه السلام في كل شهر، فأعرضه عليك.
فقال لي: افعل، فلما عرضته عليه و صححته، قلت له: يا سيدي! في أكثر هذه الأيام قواطع عن المقاصد لما ذكر فيها من النحس و المخاوف، فتدلني علي الاحتراز من المخاوف فيها، فانما تدعوني الضروره الي التوجه في الحوائج فيها.
فقال لي: يا سهل! ان لشيعتنا بولايتنا عصمه، لو سلكوا بها في لجه البحار الغامره، و سباسب [3] البيداء الغائره، بين سباع و ذئاب، و أعادي الجن و الانس، لأمنوا من مخاوفهم بولايتهم لنا، فثق بالله عزوجل، و أخلص في الولاء لأئمتك الطاهرين، و توجه حيث شئت، واقصد ما شئت.
يا سهل! اذا أصبحت و قلت ثلاثا: «أصبحت اللهم معتصما بذمامك المنيع الذي لا يطاول و لا يحاول، من شر كل طارق و غاشم، من سائر ما خلقت و من خلقت من خلقك الصامت و الناطق في جنه من كل مخوف بلباس سابغه، ولاء أهل بيت نبيك، محتجزا من كل قاصد لي الي أذيه بجدار حصين، الاخلاص في الاعتراف بحقهم، و التمسك بحبلهم جميعا، موقنا بأن الحق لهم و معهم و فيهم و بهم، أوالي من والوا، و أجانب من جانبوا، فصل علي محمد و آل محمد، فأعذني اللهم بهم من شر كل ما أتقيه، يا عظيم! حجزت الأعادي عني ببديع السماوات و الأرض، انا (جعلنا من بين أيديهم سدا و من خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لا يبصرون)» [4] ، و قلتها عشيا ثلاثا، حصلت في حصن من مخاوفك، و أمن من محذورك. فاذا أردت التوجه في يوم قد حذرت فيه، فقدم أمام توجهك: (الحمد لله رب العالمين)، و «المعوذتين»، و «آيه الكرسي»، و «سوره القدر»، و آخر آيه من «آل عمران»، و قل: «اللهم بك يصول الصائل، و بقدرتك يطول الطائل، و لا حول لكل ذي حول الا بك، و لا قوه يمتازها ذو قوه الا منك، بصفوتك من خلقك، و خيرتك من بريتك، محمد نبيك، و عترته و سلالته عليه و عليهم السلام، صل عليهم، و اكفني شر هذا اليوم و ضرره، و ارزقني خيره و يمنه، واقض لي في متصرفاتي بحسن العاقبه، و بلوغ المحبه، و الظفر بالأمنيه، و كفايه الطاغيه الغويه، و كل ذي قدره لي علي أذيه، حتي أكون في جنه و عصمه من كل بلاء و نقمه، و أبدلني من المخاوف فيه أمنا، و من العوائق فيه يسرا، حتي لا يصدني صاد عن المراد، و لا يحل بي طارق من أذي العباد، انك علي كل شي ء قدير، و الأمور اليك تصير، يا من (ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير)» [5] [6] .

***

[1] به او ابونواس مي گفتند زيرا با اين و آن اختلاط، و با مردم شوخي مي كرد، و از روي سادگي اظهار تشيع مي نمود، و خود را در امان مي داشت، و اين غير از ابونواس شاعر است كه پيش از او بوده، و در عمل عياش و اهل گناه، ولي در عقيده به مذهب حق بوده است.
[2] في البحار: صفه سبق و في هامشه: شبيب.
[3] السبسب ج سباسب: الأرض البعيده المستويه. المنجد: 317، (سبسب).
[4] يس: 9
[5] الشوري: 11
[6] الأمالي: 276 ح 67، بشاره المصطفي: 129، مكارم الأخلاق: 293، بحارالأنوار 50: 215 ح 1، و 59: 24 ح 7 عن الامالي، مسند الامام الهادي: 195 ح 16