بازگشت

ترجمه


[114] -114- مجلسي از «مشارق الانوار» از محمد بن داود قمي و محمد طلحي نقل مي كند كه گفتند: ما اموال خمس و نذر، و هدايا و جواهري را كه در قم و اطرافش جمع شده بود برداشتيم، و بيرون آمديم تا براي سرورمان امام هادي عليه السلام ببريم، در راه فرستاده ي امام عليه السلام پيام آورد كه برگرديد، اكنون وقت رسيدن اين ها به [دست] ما نيست، ما به قم برگشتيم، و آن ها را نزد خود نگهداشتيم، پس از چند روز فرمان امام عليه السلام آمد كه: كارواني از شتران [يا طبق نسخه ي مدينة المعاجز: شتر و الاغي] نزد شما فرستاديم، آنچه نزد خود داريد بر آن ها بار كنيد، و آزادشان بگذاريد.

ما نيز بار كرديم، و آن ها را به خدا سپرديم. چون سال آينده شد خدمت امام عليه السلام رسيديم، و فرمود: به بارهايي كه فرستاديد بنگريد. نگاه كرديم ديديم همان هدايا است.