بازگشت

ترجمه


[217] -4- طوسي رحمه الله با سند خود از كافور خادم نقل مي كند كه گفت:

امام هادي عليه السلام به من فرمود: فلان سطل را در فلان جا بگذار تا با آن براي نماز وضو بگيرم.

و مرا از پي كاري فرستاد و فرمود: چون برگشتي اين كار را انجام ده تا چون براي نماز برخاستم آماده باشد، و دراز كشيد تا بخوابد، من فرموده ي او را فراموش كردم، شب سردي بود، احساس كردم كه براي نماز برخاسته است، و ياد آوردم كه سطل را آنجا نگذاشته ام، بخاطر ترس از ملامت امام عليه السلام از آنجا دور شدم، و ناراحت بودم كه امام عليه السلام براي پيدا كردن آب به زحمت بيفتد، امام عليه السلام با ناراحتي مرا صدا زد، با خود گفتم: انا لله، اين چه بهانه اي است كه بگويم همچون چيزي را فراموش كرده ام، از پاسخش چاره اي نداشتم، با ترس به خدمتش رسيدم، فرمود: تو مگر عادت مرا نمي داني، من جز با آب سرد وضو نمي گيرم، آب برايم گرم كرده اي و در سطل ريخته اي؟ عرض كردم: سرورم! سوگند به خدا! نه سطل آنجا گذاشته ام، نه آب.

فرمود: الحمدلله! سوگند به خدا! ما نه آسان گرفتني را ترك كرده ايم، و نه هديه اي را پس داده ايم، سپاس خدا را كه ما را از بندگان مطيع خود قرار داد، و براي كمك به بندگيش توفيق بخشيد، پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمود: خدا بر كسي كه تخفيفي را نمي پذيرد خشم مي گيرد.