بازگشت

غلوكنندگان


بخشي از نامه هاي امام هادي (عليه السلام) درباره ي خطر غاليان بود و آن حضرت بدين وسيله، اين افراد فاسد و سودجو را از جمع شيعيان طرد مي كردند. محمد بن عيسي مي گويد: امام هادي (عليه السلام) برايم نامه اي بدين مضمون نوشتند:

«لعن الله القاسم اليقطيني و لعن الله علي بن حسكة القمي؛ خدا لعنت كند قاسم يقطيني و علي بن حسكه قمي را. شيطان بر قاسم جلوه مي كند و مزخرفات را به او القا مي كند». [1] .

سهل بن زياد آدمي مي گويد: يكي از شيعيان، نامه اي خطاب به امام هادي (عليه السلام) نوشت:

جانم به قربانت، اي آقاي من! علي بن حسكة ادعا مي كند كه از دوستان شماست و شما اول و قديم هستيد (خدا هستيد) و او باب و پيغمبر شماست و شما به او گفته ايد كه مردم را به اين امر دعوت كند و گمان مي كند كه نماز و زكات و حج و روزه چيزي به جز معرفت شما و امثال ابن حسكة نيست و هر كس چنين باشد، مؤمن كامل است و نماز و روزه و حج از او برداشته مي شود و هيچ تكليف ديگري ندارد، و عده اي از مردم هم به ابن حسكة گرويده اند. بر ما منت بگذار و با پاسخت، مردم را از هلاكت نجات بده!

امام دهم (عليه السلام) در پاسخ چنين نوشتند:

«كَذَبَ اِبْنُ حسكَة عَلَيهِ لَعنَة اللهِ؛ ابن حسكة دروغ مي گويد. لعنت خدا بر او باد! من او را از دوستان و پيروان خود نمي دانم. او را چه شده است؟ خدا لعنتش كند! سوگند به خدا، خداوند محمد (ص) و پيامبران پيش از او را جز به آئين يكتاپرستي و امر به نماز و زكات و حج و ولايت نفرستاده و محمد (ص) جز به سوي خداي يكتاي بي همتا دعوت نكرده است. ما جانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرك نمي ورزيم. اگر او را اطاعت كنيم، مشمول رحمت او خواهيم بود و چنانچه از فرمانش سرپيچي كنيم گرفتار كيفرش خواهيم شد. ما بر خدا حجتي نداريم، بلكه خداست كه بر ما و بر تمامي آفريده هايش حجت دارد.

من از كسي كه چنين سخناني مي گويد، بيزاري مي جويم و از چنين گفتاري به خدا پناه مي برم. شما نيز از آنان دوري كنيد و آنان را در فشار و سختي قرار دهيد و چنانچه به يكي از آنها دسترسي پيدا كرديد، سرش را با سنگ بشكنيد». [2] .

از ديگر نامه هايي كه حضرت در اين زمينه مرقوم فرمودند، اين نامه است: عبيدي مي گويد: امام علي النقي (عليه السلام) براي من مرقوم فرمودند: «ابرء الي الله من الفهري و الحسن بن محمد بن بابا القمي؛ من از فهري (محمد بن نصير) و حسن بن محمد بن باباي قمي تبري مي جويم. تو هم از آنان به دور باش. من تو و همه شيعيانم را از آنها برحذر مي دارم و آنان را لعنت مي كنم. خدا آنها را لعنت كند! اينان به نام ما به معاش و زندگي خود مي رسند، فتنه گر و آزار دهنده اند. خدا آنها را عذاب كند و وارونه غرق در فتنه سازد. ابن بابا گمان مي كند كه من او را به عنوان پيامبر مبعوث كردم و او باب من است. خدا او را لعنت كند! شيطان او را مسخر و گمراه كرده است. هر كس سخنان او را بپذيرد، ملعون است.

اي محمد (عبيدي)! اگر قدرت يافتي، سر او را با سنگ بشكن! او مرا آزار داده است؛ خداوند در دنيا و آخرت او را معذب سازد». [3] .

نامه ديگر در اين زمينه، نامه ابراهيم بن داود يعقوبي است. او مي گويد: به امام هادي (عليه السلام) در مورد فارس بن حاتم (يكي از غلات) نامه نوشتم. حضرت پاسخ مرقوم فرمودند:

«با فارس همنشين نباشيد و اگر نزد تو آمد، او را طرد كن.» [4] .

عروه نيز در مورد فارس بن حاتم به حضرت (عليه السلام) نامه نوشت. ايشان پاسخ دادند: «فارس را تكذيب كنيد و آبرويش را ببريد؛ خداوند او را از رحمتش دور و رسوايش كند. او در همه سخنانش دروغ مي گويد. از وارد شدن در اين سخنان خودداري كنيد و از مشورت كردن و صحبت با فارس بن حاتم، امتناع ورزيد و براي بد خواهي هاي او راه باز نكنيد. خداوند ما را از شر او و هر كس مثل اوست، كفايت كند». [5] .

نامه ديگر را موسي بن جعفر بن ابراهيم بن محمد نوشت. او مي گويد: به امام دهم (عليه السلام) نامه نوشتم:

قربانت! بين فارس بن حاتم و علي بن جعفر (از شيعيان مخلص امام هادي (ع)) اختلاف پيش آمده و شيعيان به دو گروه تقسيم شده اند. بر ما منت گذاريد و نظر خودتان را در اين مورد بيان فرماييد كه كدام يك از طرف شما منصوب اند تا به او روي آوريم و مشكلاتمان را با او درميان گذاريم. برما تفضل فرما.

حضرت در پاسخ نامه نوشتند:

«در اين گونه موارد جاي شك و سؤال نيست. خداوند منزلت علي بن جعفر را بزرگ قرار داده و (فارس) با او مقايسه نمي شود. نزد علي به جعفر برو و حوائج و مشكلاتت را با او در ميان گذار. از فارس دوري ورزيد و از دخالت وي در امورتان منعش كنيد. هم خودت و هم پيروانت موظف به اين امر هستيد. «فانه قد بلغني ما تموه به علي الناس فلا تلتفتوا اليه ان شاء الله؛ [6] خبر سردرگمي شيعيان به من رسيد، ان شاء الله به او اعتنا نكنيد».

حضرت هادي (عليه السلام) در نامه ي ديگري ضمن بيان حكم اعدام فارس چنين فرمودند:

«فارس كه لعنت خدا بر او باد، قبل از (امامت) من نيز فتنه گر و دعوت كننده به بدعت بود. خون او هدر است، براي هر كس بتواند او را به قتل رساند. كيست كه مرا از دست او راحت كند؟ و من براي قاتل فارس، بهشت را ضمانت مي كنم». [7] .


پاورقي

[1] رجال كشي، شيخ طوسي، مؤسسه آل البيت، ج2، ص804.

[2] همان، ص804.

[3] همان، ص805.

[4] همان، ص806.

[5] همان.

[6] همان، ص807.

[7] همان؛ وسايل الشيعه، شيخ حر عاملي (م1104)، مؤسسه آل البيت، ج28، ص319.