بازگشت

هيبت و وقار حضرت


امام هادي مانند پدران گرامي خود و انبياي الهي از آنچنان هيبت و نفوذ معنوي برخوردار بود كه همگان را وادار به كرنش مي كرد و اين امر اختصاص به شيعيان حضرت نداشت. در اين باره به نقل مورد زير اكتفا مي كنيم: محمد بن حسن اشتر علوي مي گويد:

«همراه پدرم با جمعي از مردم عباسي، طالبي و جعفري بر درگاه متوكل عباسي بوديم كه ناگهان ابوالحسن - امام هادي - وارد شد و آهنگ در قصر خليفه را نمود تمامي حاضران بلااستثنا از مركب هايشان فرود آمده احترامات لازمه را به عمل آوردند تا حضرت وارد كاخ شد، مردي از آن جمع از اين تجليل و گراميداشت به خشم آمده لب به اعتراض گشود و گفت: اين تشريفات براي كيست؟! چرا براي اين جوان اين همه احترام بگذاريم؟ او نه از ما بالاتر است و نه بزرگسال تر. به خدا قسم هنگام خارج شدن، ديگر براي او به پا نخواهيم خاست و از اسب فرود نخواهيم آمد...

ابوهاشم جعفري به او چنين پاسخ داد: به خدا سوگند با ذلت و كوچكي به او احترام خواهي گذاشت... لحظاتي بعد امام از قصر خارج شد و بانگ تكبير و سرود توحيد برخاست و همه ي مردم به احترام امام بپا خاستند، ابوهاشم مردم را مخاطب ساخته گفت:



[ صفحه 25]



«مگر شما نبوديد كه تصميم داشتيد به حضرت احترام نگذاريد!».

گروهي از آن ميان پرده از حالت دروني خود برداشته گفتند: به خدا قسم نتوانستيم خودمان را كنترل كنيم و بي اختيار از اسب فرود آمده به ايشان احترام گذاشتيم [1] .

هيبت امام آنچنان قوي و نفوذ ايشان آنقدر نيرومند بود كه هنگام آمدن نزد متوكل تمامي درباريان و نگهبانان قصر بي اختيار به خدمت امام قيام مي كردند و بدون كمترين بهانه جويي و به انتظار گذاشتن، درها را مي گشودند و پرده ها را كنار مي زدند [2] نيرومندي و هيبت امام ناشي از سلطنت دنيوي يا اندوخته هاي مالي نبود بلكه سر عظمت ايشان در اطاعت خداوند متعال، زهد در دنيا و پايبندي به دين بود. امام خواري و ذلت عصيان خدا را از خود دور ساخته و از طريق اطاعت پروردگار به اوج عزت و وقار دو جهان رسيده بود».


پاورقي

[1] بحار، ج 13، ص 131. اعيان الشيعه، ج 4، ق 2، ص 274 و 275.

[2] بحار، ج 13، ص 129.