بازگشت

زيارت غدير


يكي از مهمترين زيارات ائمه اطهار نزد شيعه اثني عشري «زيارت غدير» است كه بدان اهتمامي شايان مبذول داشته اند زيرا آن را سمبل روزي، جاودانه در دنياي اسلام مي دانند؛ روزي كه در آن پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - سرنوشت آينده امت را رقم زد و علي - عليه السلام - را به عنوان اميرالمؤمنين و جانشين پس از خود و خليفه ي مسلمين به همگان معرفي نمود و لباس خلافت و



[ صفحه 171]



امامت بر تن او آماده كرد (و او را به تاج امامت و خلافت آراست).

شيعه ي اماميه اين روز را عيد مي داند زيرا روز غدير سرچشمه ي اصيل اعتقادات آنان بشمار مي رود و آنان از آغاز تاريخشان تاكنون همه ساله در اين روز تاريخي، مرقد امام را زيارت نموده و در آنجا تجديد بيعت مي كنند و ميثاق دوستي خود را محكم تر مي سازند.

در آن سال كه معتصم خليفه عباسي امام هادي - عليه السلام - را از مدينه به سامرا فراخواند ايشان به زيارت جدشان اميرالمؤمنين رفته و همين زيارت را كه از زيباترين و برترين زيارات است در آن آستان مقدس خواندند [1] و در آن از فضايل اميرالمؤمنين و مشكلات سياسي و اجتماعي كه ايشان را آزرده كرده بود سخن گفتند.

در اين جا شايسته مي بينيم به پاره اي از فقرات اين زيارت كه از حماسه هاي اهل البيت - عليهم السلام - بشمار مي رود اشاره اي داشته باشيم:

1 - امام هادي - عليه السلام - در زيارت غديريه ي خود نقل مي كند كه جدش اميرالمؤمنين - عليه السلام - نخستين گرونده ي به اسلام و ايمان آورنده ي به خدا بود و اولين كسي بود كه دعوت پيامبر را به شريعت جديد پذيرفت. حضرت در خطاب به جدشان مي فرمايد:

«و انت اول من آمن بالله و صلي له، و جاهد، و ابدي صفحته في دار الشرك، و الارض مشحونة ضلالة و الشيطان يعبد جهرة..».

«و تو نخستين كسي بودي كه به خدا ايمان آورد و براي او نماز خواند و جهاد كرد و در سرزمين و خانه ي شرك از باطل روي گردان شد در حالي كه زمين انباشته از گمراهي بود و شيطان آشكارا پرستيده مي شد...».

اخباري كه اميرالمؤمنين را اولين كسي كه ايمان آورد و مسلمان گشت و نداي خدا را پاسخي درخور داد و به دين الهي گرويد، مي داند به حد تضافر



[ صفحه 172]



رسيده است. طبري به سند خود از ابن اسحاق نقل مي كند كه گفت:

«اولين مردي كه به رسول الله - صلي الله عليه و آله - ايمان آورد و دعوت حق را تصديق نمود علي بن ابي طالب - عليه السلام - بود كه در آن هنگام ده سال داشت». [2] .

طبراني نيز به سند خود از ابوذر نقل مي كند كه گفت: رسول الله - صلي الله عليه و آله - دست علي - عليه السلام - را به دست گرفت و فرمود:

«هذا اول من آمن بي، و اول من يصافحني يوم القيامة...» [3] .

«اين (مرد) اولين كسي است كه به من ايمان آورد و نخستين كسي خواهد بود كه روز قيامت با من مصافحه مي كند و (دستم را مي فشارد)...».

همچنين پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - به عايشه فرمود:

«هذا علي بن ابي طالب اول الناس ايمانا؛ [4] اين علي بن ابي طالب است نخسين شخصي كه ايمان آورد».

و اخبار بي شمار ديگري كه اين حقيقت را بيان مي كند.

2 - امام هادي - عليه السلام - در اين زيارت از پيكار و جهاد جدشان اميرالمؤمنين - عليه السلام - و شجاعت و دلاوري و پايداريش در جنگها چنين مي گويد:

«و لك المواقف المشهودة، و المقامات المشهورة، و الايام المذكورة يوم بدر، و يوم الاحزاب اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر، و تظنون بالله الظنونا، هنالك ابتلي المؤمنون، و زلزلوا زلزالا شديدا، و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا و يستاذن فريق منهم النبي يقولون ان بيوتنا عورة



[ صفحه 173]



و ما هي بعورة ان يريدن الا فرارا» [5] و قال الله تعالي: «و لما رأي المؤمنون الاحزاب، قالوا: هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ايمانا و تسليما» [6] فقتلت عمرهم و هزمت جمعهم...».

«ايستادگي هاي نمايان و رشادت هاي آشكار و روزهاي به يادماندني جنگ «بدر و احزاب» تو را زبانزد تاريخ ساخته است در آن هنگام كه چشمها خيره شد و جانها به گلو رسيد و به وعده ي خدا گمان هاي مختلف برديد، در آنجا مؤمنان امتحان شدند و سخت متزلزل گرديدند و منافقان و آنان كه در دلشان شك و ريب بود با يكديگر مي گفتند: خدا و رسول جز به دروغ و فريب به ما وعده ندادند و گروهي از آنان گفتند: اي اهل يثرب ديگر شما را جاي ماندن نيست پس بازگرديد و گروهي از آنان براي رفتن از پيامبر اجازه خواسته مي گفتند: خانه هاي ما ديوار و حفاظي ندارد در صورتي كه دروغ مي گفتند و مقصودشان جز فرار از جبهه جنگ نبود، و خداوند متعال درباره ي اين ايام فرمود: «و مؤمنان چون احزاب و نيروهاي كفر را ديدند گفتند: اين همان چيزي است كه خدا و رسولش به ما وعده داده است و خدا و رسول راست گفته اند و بر ثبات و ايمان و انقياد ايشان افزوده شد».

و تو در آن روز، عمرو (بن عبدود) آنها را كشتي و جمعيت آنان را پراكندي و خدا آن كافران را با خشم سركوفته و آرزوهاي بر باد رفته بازگرداند و چيزي نصيبشان نساخت و خداوند مؤمنان را از رنج كارزار بياسود كه خدا را بر عالميان اقتدار كامل است.

(يكي ديگر از پايمردي هاي تو) در جنگ «احد» است كه مسلمانان روي به هزيمت گذاشته بودند و به كسي توجه نداشتند و پيامبر همچنان در پي آنان ايشان را فرامي خواند تو در آن هنگام با شمشيرت مشركان را از نزديك شدن به پيامبر بازمي داشتي و آنان را به چپ و راست پراكنده مي ساختي تا آن كه



[ صفحه 174]



خداوند آنان را با سرافكندگي و ترس از شما دور كرد و فراريان را به كمك تو به پيروزي رساند.

«يكي ديگر از روزهاي سخت و به يادماندني تو) جنگ «حنين» است كه خداوند درباره ي آن مي فرمايد:

«اذ اعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئا، و ضاقت عليكم الارض بما رحبت ثم وليتم مدبرين، ثم انزل الله سكينته علي رسوله و علي المؤمنين» [7] .

«و ياد آريد جنگ حنين را كه مغرور بسياري لشكر اسلام شديد و فريفته ي جمعيت زياد خود گشتيد ليكن اين انبوهي، سودي به شمار نرساند و زمين با فراخي خود بر شما تنگ شد سپس شما پا به فرار گذاشتيد پس از آن خداوند سكينه و وقار خود را بر پيامبرش و مؤمنان نازل ساخت».

مؤمنان، تو و همراهانت و عمويت بوديد كه فراريان را فرامي خواند و بانگ برداشته بود: اي اصحاب سوره بقره، اي اهل بيعت شجره (اشاره به بيعت رضوان) تا آن كه فراريان بازگشتند و تو بدون نياز به آنها و به تنهايي از عهده ي پيكار و دفاع از پيامبر برآمدي و گريختگان با نااميدي از پاداش و اميد به فضل الهي مبني بر وعده ي جزاي خير كه مي فرمايد:

«ثم يتوب الله من بعد ذلك علي من يشاء؛ [8] سپس خداوند پس از آن بر هر كه بخواهد توبه مي كند و توبه اش را مي پذيرد».

به گردت جمع شدند و توبه درجه ي والاي صبر و استقامت رسيدي و بزرگترين پاداش را دريافت كردي.

(در جنگ خيبر نيز حماسه هاي جاوداني را تو آفريدي) و روز «خيبر» كه خداوند ضعف و زبوني منافقان را آشكار ساخت و دنباله ي كافران را قطع نمود - و سپاس خداي را پروردگار عالميان - در حالي كه قبلا وعده داده بودند و با خدا عهد بسته بودند كه به دشمن پشت نكنند و بدرستي كه در برابر عهد خدا مسؤول



[ صفحه 175]



خواهند بود [9] .

سپس حضرت مي افزايد: تو همراه پيامبر در تمام جنگ ها و غزوات حضور داشتي و پرچم را در برابر او برافراشته با شمشير پيشاپيش حضرت، دشمنان را فرومي كوفتي علاوه بر اين ها حزم و دورانديشي تو مشهور است و بصيرت و بينشت تو را در مراحل حساس و دشوار مسلط و امير بر شرايط قرار مي داد و چيزي بر تو چيره نمي گشت...».

امام علي - عليه السلام - در تمام مراحل و شرايط حساس و دشوار يكسره به دفاع از اسلام پراخت و به دشمنان درس هاي فراموش نشدني آموخت و با شمشير خود سران شرك و الحاد را نابود ساخت و اگر تلاش ها و پيكارهاي حضرت نبود تنها از اسلام نامي باقي مي ماند و بس.

3 - هنگامي كه قريش تصميم گرفت پيامبر اكرم را شبانه به قتل برساند حضرت علي - عليه السلام - داوطلبانه در رختخواب پيامبر ماند و بدين ترتيب ايشان نخستين «فدايي اسلام» است كه با جان خود از پيامبر اكرم حفاظت كرد.امام هادي اين نكته را در فرازي از زيارت خود بدين گونه يادآور مي شود:

«و اشبهت في البيات علي الفراش الذبيح عليه السلام اذا اجبت كما اجاب، و اطعت كما اطاع اسماعيل صابرا محتسبا اذ قال له: يا بني اني اري في المنام اني اذبحك فانظر ماذا تري قال: يا ابت افعل ما تؤمر ستجدني ان شاء الله من الصابرين...» [10] .

«يا علي! تو در ماندنت در رختخواب پيامبر مانند اسماعيل ذبيح گشتي زيرا مثل او پاسخ دادي و چون اسماعيل با صبر و خويشتن داري اطاعت كردي، اسماعيل در پاسخ سؤال پدر كه گفت: «پسركم در خواب مي بينم كه تو را ذبح مي كنم پس بنگر تا چه گويي، گفت: اي پدرم هر چه به تو دستور داده شده انجام ده ان شاءالله مرا از صابران خواهي يافت. تو نيز همين كه رسول



[ صفحه 176]



اكرم دستور داد در جايگاهش شب را بسر بري و بر جاي او بخوابي و با جانت از او حفاظت كني، با سرعت پاسخ مثبت دادي و مطيعانه دستورش را بجاي آوردي و خود را آماده ي شهادت كردي، پس خداي متعال اطاعت و تسليم تو را ستود و عمل نيكت را بر همگان آشكار ساخته و گفت:

«و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله [11] ؛ برخي از مردمان در راه رضاي خدا از جان خود درگذرند».

بيتوته ي امام اميرالمؤمنين در خانه و جاي پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - از بزرگترين و حساسترين عمليات پيكارگرانه و فداكارانه بشمار مي رود زيرا حضرت با اين حركت شهادت طلبانه، اسلام را از بزرگترين خطر نجات داد و نقشه ي شوم مشركان را نقش بر آب ساخت و اين چنين بود كه حضرت، همه هستي خود را در راه اسلام و براي اعلاي كلمه توحيد هديه كرد.

4 - امام در اين زيارت برخي از ويژگي هاي نمونه ي جدشان اميرالمؤمنين را بيان كرده و مي فرمايد:

«اشهد انك لم تزل للهوي مخالفا، و للتقي محالفا، و علي كظم الغيظ قادرا، و عن الناس عافيا غافرا، و اذا عصي الله ساخطا، و اذا اطيع الله راضيا، و بما عهد اليك عاملا راعيا، لما استحفظت، و حافظا لما استودعت، مبلغا ما حملت...».

«گواهي مي دهم كه تو همواره با هواي نفس مخالف، با تقوا هم پيمان و ملازم، و بر مردم بخشنده و درگذرنده بودي. هنگامي كه خداوند را عصيان مي كردند خشمگين مي گشتي و آن وقت كه خدا اطاعت مي شد خشنود مي شدي و پايبند و عامل به عهد خداوندي بودي و امانتدار، و مبلغ آنچه داده شده بودي و انتظار وعده الهي را مي كشيدي. و گواهي مي دهم كه تقيه ي تو از ترس و خودداري از بازپس گرفتن حقت ناشي از هراس و جزع نبود و اجتناب



[ صفحه 177]



از برخورد با غصب كنندگان حقوقت از ناتواني ناشي نمي شد و براي فريب دادن، به خلافت رضاي خدا اظهار خرسندي نكردي و از اين كه در راه خدا تو را مصيبتي پيش آيد باك نداشتي.

گواهي مي دهم هرگز از خودت ضعف و سستي نشان ندادي و درمانده نگشتي بلكه همواره مراقب و هوشيار بودي معاذالله! كه چنين بوده باشي بلكه اگر به تو ستمي رسيد جزاي آن را از خدا خواستي و كار خود را به او واگذار نمودي...».

در اين بندها حضرت به برخي از ويژگي هاي اخلاقي جدشان و نمونه هاي عالي خوي و منش مجسم در وجدشان بدين گونه اشاره مي كند كه از جمله مي توان صفات زير را نام برد:

1 - مخالفت حضرت با هواي نفس تا آنجا كه هيچ امري را بر طاعت و رضاي خدا مقدم نمي داشت.

2 - هم پيماني باتقوا: حضرت تمامي گرايش هاي نيك را در خود جمع آورده و هر آنچه ايشان را به خداوند نزديك مي ساخت انجام مي داد.

3 - فروبردن خشم.

4 - گذشت و بخشش ايشان نسبت به متجاوزان به حق خويش.

5 - خشم و غضب نسبت به كساني كه عصيان مي ورزيدند و از راه دين منحرف مي شدند.

6 - خودداري حضرت از بازپس گرفتن حقشان برخاسته از سستي و ناتواني نبود، بلكه هدف ايشان رعايت مصلحت اسلام بشمار مي رفت.

امام هادي در دنباله ي زيارت خويش با اميرالمؤمنين چنين گفتگو مي كند:

«سختي ها تو را بازنمي داشت و در تنگناها هرگز سست نمي شدي و از پيكار با فريب و تجاور بازنمي ايستادي...».

يكي از آشكارترين صفات حضرت، استواري و پايداري ايشان بود كه چون كوهي در برابر مشكلات و حوادث ناگوار مي ايستادند و چيزي ايشان را از



[ صفحه 178]



تلاش و فعاليت به نفع اسلام و نبرد با تجاوز و دروغ پردازان مانع نمي شد.

امام هادي همچنان صفات جدشان را برمي شمارند و مي گويند:

«اين توئي كه مي گويي: گرد آمدن مردم اطرافم بر عزت و نيرومنديم نمي افزايد و پراكندگي آنان نيز مرا هراسان نمي كند و اگر همه مردم مرا واگذارند...».

يكي ديگر از ويژگي هاي بارز حضرت پايبندي به حق و عدالت بود كه مانع توجه ايشان به چيز ديگري مي شد. امام در همه حال حقيقت را مدنظر داشت و مظاهر فريبنده ي جامعه، انديشه ي ايشان را به خود مشغول نمي داشت، اگر تمامي مردم به هواداري از حضرت مي پرداختند كمترين احساس عزت و غروري نمي كردند و اگر هم همگان پشت مي كردند امام بيمناك نمي گشت و آنچه در همه حال دغدغه خاطر امام بشمار مي رفت اشاعه ي عدل و گسترش حق ميان مردم بود.

5 - اين زيارت همچنين به حادثه غدير و بيعت مسلمانان با اميرالمؤمنين به عنوان امام و خليفه ي آنان مي پردازد و امام هادي مي فرمايد:

«ان الله تعالي استجاب لنبيه صلي الله عليه و آله فيك دعوته، ثم امره باظهار ما اولاك لأمته اعلاء لشأنك، و اعلانا لبرهانك، و دحضا للاباطيل، و قطعا للمعاذير فلما اشفق من فتنة الفاسقين، و اتقي فيك المنافقين اوحي اليه رب العالمين: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله يعصمك من الناس...» [12] .

«خداوند متعال درخواست پيامبرش را درباره ي تو پذيرفت و به او دستور داد سروري تو را بر امت اعلام كند تا مرتبه بلندت را نشان دهد و حقيقت وجودت را آشكار سازد و اباطيل و ياوه ها را خنثي و نابود كند و راه هر گونه عذري را ببندد، اما هنگامي كه پيامبر از فتنه ي فاسقان انديشناك گشت و بر تو از منافقان



[ صفحه 179]



بيمناك شد خدايش و پروردگار جهانيان به او وحي كرد:

«اي رسول! آنچه را بر تو از پروردگارت نازل شده به همگان ابلاغ كن و اگر چنين نكني رسالت خدايي را به پايان نرسانده اي و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مي كند».

پيامبر نيز خستگي راه را به جان خريد و در گرماي سوزان نيمه روز بيابان بپا خاست، خطاب كرد، به گوش همگان رساند، ابلاغ كرد سپس از همه پرسيد و گفت: آيا وظيفه ام را انجام داده ام؟

و همگان پاسخ دادند: آري به خدا.

و حضرت فرمود: خدايا شاهد باش. سپس گفت: آيا من سزاوارتر از مؤمنان به خودشان نيستم؟

پاسخ دادند: آري (هستي). و پيامبر دستت را گرفت و گفت: «هر كه من مولاي اويم پس علي مولاي اوست، پروردگارا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن، يارانش را ياري كن و خواركنندگانش را خوار نما، پس تنها گروه اندكي به آنچه خدا درباره ي تو نازل ساخته بود ايمان آوردند و اكثر آنان دچار زيان و خسارت گشتند...».

روز غدير بخش گسست ناپذير رسالت اسلام است و زندگي اسلامي در هيچ حال از آن بي نياز نيست و پيامبر اكرم به وسيله ي همين روز است كه رهبري روحي و تاريخي امت را پس از خود تضمين كرده است و مسلمانان را بازيچه ي امواج فتنه ها قرار نداده است بلكه براي آنان رهبري تعيين كرد و همگان در روز غدير با او به عنوان امام و حاكم بيعت كردند و خداوند با اين آيه اين بيعت را امضا كرد:

«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا» [13] .

«امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم به تماميت خود رسيد و پسنديدم



[ صفحه 180]



براي شما دين اسلام را».

6 - امام هادي - عليه السلام - رنج و مصائب جدش اميرالمؤمنين را در اين زيارت يادآور شده و خطاب به ايشان مي فرمايد:

«ثم محنتك يوم صفين و قد رفعت المصاحف حيلة و مكرا، فاعرض الشك، و عرف الحق، و اتبع الظن، اشبهت محنة هارون اذا امره موسي علي قومه فتفرقوا عنه، و هارون ينادي بهم، و يقول: يا قوم انما فتنتم به و ان ربكم الرحمن فاتبعوني و اطيعوا امري قالوا لن نبرح عليه عاكفين حتي يرجع الينا موسي..» [14] .

«اندوه و رنج تو در جنگ صفين آن هنگام كه قرآن ها به مكر و فريب بر سر نيزه رفت و شك فراگير شد و حق را به بازي گرفتند و به پيروي از گمان و پندارها پرداختند همانند رنج و اندوه هارون بود كه موسي او را بر قوم بني اسرائيل امير ساخت ليكن آنان از گردش، پراكنده شدند و او آنان را ندا درداد:

«اي قوم من! شما به وسيله اين گوساله امتحان شده ايد و پروردگار شما خداي رحمان است پس مرا پيروي كنيد و دستورم را بكار بنديد اما آنان گفتند: ما همچنان به پرستش آن مداومت خواهيم كرد تا موسي به سوي ما بازگردد».

تو نيز هنگامي كه مصاحف به بالا رفت گفتي: اي قوم! شما به وسيله اين ها فريفته شده ايد و اين امتحاني است براي شما ليكن آنان عصيان ورزيدند و دستور تو را اطاعت نكردند و تقاضاي نصب «حكم» از سوي تو نموديد و تو از اين كار خودداري كردي و از اعمالشان به خداوند پناه جستي و ابراز انزجار نمودي و كار را به خودشان واگذاشتي.

همين كه حقيقت رخ نمود و تباهي و باطل روسياه شد و آنان به خطا و كجروي خويش اعتراف كردند و پس از آن اختلاف نموده گناه تحكيم و پيامد آن را كه خود مرتكب شده بودند به گردن تو انداختند و تو را مسؤول خطايي



[ صفحه 181]



دانستند كه آنان را از آن نهي كرده بودي و آنان با طيب خاطر بدان تن داده بودند و حال آن كه همواره بر راه درست و با بصيرتي خدايي عمل كرده بودي و آنان در بيراهه هاي گمراهي سرگردان بودند و آن قدر بر نفاق خويش پافشاري كردند و در وادي ضلالت بسر بردند كه خداوند كيفر اعمالشان را در همين دنيا داد و با شمشيرت معانديت را نابود ساخت و به شقاوت ابدي محكوم نمود و با حجت تو سعادتمندان را زنده كرد و هدايت كرد پس صلوات خدا بر تو در آغاز و انجام كار و در تمام حركات و سكناتت باد هيچ مدح كننده اي بر كمالت احاطه پيدا نخواهد كرد و دشمن نيز از درك عمق فضيلت و بزرگيت ناتوان خواهد بود...».

يكي از بزرگترين مشكلات و بحرانهايي كه امام اميرالمؤمنين را محاصره نمود، نيرنگ بر سر نيزه كردن قرآن ها بود كه تمامي پيروزي هاي درخشان لشكر امام را كه در آستانه شكست دادن كامل نيروي سركش و حق ستيز معاويه و كسب پيروزي نهايي بود بر باد داد!.

حيله ي معاويه و دعوت به «حكميت» در گروهي از ابلهان كه از شعور ديني برخوردار نبودند و حقيقت اسلام را درك نكرده بودند كارگر شد و آنان از اطاعت فرمانده خود سرپيچيدند و بناي سركشي گذاشتند و شمشيرهاي خود را در برابر امام به گردش درآوردند و از ايشان خواستند دعوت معاويه را بپذيرد و الا تن به كارزار دهد، امام نيز ناگزير شد موافقت خود را اعلام نمايد و جنگ را متوقف سازد و بدين گونه دوره ي حكومت حق و عدالت به پايان رسيد و معاويه پيروز شد و ظلم، ستم و استبداد را فراگير ساخت.

همين كه ترفند معاويه براي آن ساده لوحان و افراد نادان روشن شد شتابان نزد حضرت امير رفته از او خواستند بخاطر پذيرش صلح با معاويه توبه كند! و به گناه نكرده اعتراف نمايد. امام از پذيرفتن خواسته ي آنان خودداري كرد زيرا در زندگي سراسر نور و ايمانش، كمترين غبار شكي نبود چه برسد به گناه و حيات



[ صفحه 182]



امام چيزي نبود حز خدمتي صادقانه به اسلام و مسلمين.

امتناع امام آنان را به جبهه گيري، جدا شدن از مسلمانان، تشكيل خيمه و خرگاه، حمله به مردم بي دفاع، تخريب و عمليات ايذايي و نهايتا به جنگ واداشت و واقعه ي نهروان پيش آمد كه سختي ها و مشكلات فراواني براي مسلمانان ببار آورد و بذر فتنه و شقاق را در جامعه اسلامي افشاند.

بحث از زيارت غديريه ي امام را كه از زيباترين، اصيل ترين، بديع ترين و پربارترين زيارات است در همين جا به پايان مي بريم.


پاورقي

[1] مفاتيح الجنان، ص 363 از شيخ عباس قمي.

[2] تاريخ طبري، ج 2، ص 75.

[3] فيض القدير، ج 4، ص 358. و كنز العمال، ج 6، ص 156.

[4] الاستيعاب، ج 2، ص 759.

[5] سوره احزاب، آيه 13 - 10.

[6] سوره احزاب، آيه 22.

[7] سوره توبه، آيه 26 - 25.

[8] سوره توبه، آيه 27.

[9] سوره احزاب، آيه 15.

[10] سوره صافات، آيه 101.

[11] سوره بقره، آيه 207.

[12] سوره مائده، آيه 67.

[13] سوره مائده، آيه 3.

[14] سوره طه، آيه 90 و 91.