بازگشت

خطيب بغدادي سخن مي گويد


گوشه اي ديگر از فضاي بيكران دانش امام هادي در تاريخ خطيب بغدادي تجلي دارد او به شهادت خود دانش امام را متذكر شده و در مقام اثبات آن مي گويد:

روزي يحيي ابن اكثم در مجلس واثق خليفه عباسي كه جمعي از علماء و فقهاء حضور داشتند سئوال كرد كه چه كسي سر حضرت آدم (ع) را هنگامي كه حج به جا آورد تراشيد؟

تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند واثق گفت هم اكنون من



[ صفحه 138]



كسي را كه جواب اين سئوال را بدهد حاضر مي كنم، سپس شخصي را به دنبال حضرت هادي (ع) فرستاد و وي را به دربار خليفه دعوت كرد.

امام نيز دعوت را پذيرفت و براي اظهار و بيان حقيقت به دربار واثق رفت خليفه پرسيد اي ابوالحسن بما بگو چه كسي سر حضرت آدم را به هنگام حج تراشيد امام فرمود اي واثق تو را به خدا سوگند مي دهم كه ما را از بيان و جواب آن معاف كني خليفه گفت تو را سوگند مي دهم كه جواب را بفرمائي!

امام فرمود اكنون كه قبول نمي كني پس مي گويم: پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد اطلاع داد كه فرمود براي تراشيدن سر آدم جبرئيل مأمور شد ياقوتي از بهشت آورد و به سر آدم كشد و موهاي سرش بريزد، هر جا كه درخشش و تشعشع آن ياقوت رسيد آنجا حرم گرديد.

در تحف العقول و تاريخ بغداد نيز نقل است كه: متوكل در آغاز خلافتش بيمار شد، نذر كرد كه اگر خدايش از بيماري او را عافيت بخشد مال بسياري صدقه دهد و چون بهبود يافت فقهاء و علماء را گرد آورد از ايشان پرسيد كه حد نذري كه كردم چقدر است؟ آنان به اختلاف جواب هائي دادند، سپس دست به دامان امام هادي شدند و او را در رفع و حل اختلاف به ياري طلبيدند.

حضرت در مقابل سئوال ايشان فرمود: بايد هشتاد درهم صدقه دهد و دليلش را بر پاسخ سئوال ارائه داد و گفت: خدا به پيغمبرش فرموده است: مسلما خدا شما را در موارد بسياري ياري



[ صفحه 139]



كرده و ما جنگهاي پيامبر را شمرديم تا هشتاد رسيد. و خدا آن را كثير نام برده متوكل از اين استدلال شاد شد و هشتاد درهم صدقه داد.