بازگشت

بيان فرق صوفي با عارف كه بسيار قابل اهميت است


مولف گويد بلحاظ اينكه واقع و حقيقت در فرق بين عارف و صوفي كاملا مشخص و روشن شود لازم است بر ما كه بيان و تحقيق استاد خود حكيم الهي قمشه اي رضوان الله تعالي عليه را عينا دراين مقام بياوريم.



[ صفحه 458]



استاد الهي در كتاب حكمت الهي جلد اول صفحه 276 و 277 در معني (تصوف) چنين تحقيقي دارند: اگر معني تصوف و صوفي عالمان رباني هستند كه داراي مقام معرفت الله و تخلق باخلاق الله و تهذيب نفس به عبادت و رياضت و مجاهده است و مخالفت هواي نفس و تزكيه روح و پاك ساختن دل از عشق و محبت ما سوي الله است و هدايت و تربيت خلق به معرفت و خداشناسي و اخلاق حسنه و علم و عمل خالص و ذكر و فكر در اسماء و اوصاف الهي است و ترك شهوات حيواني و فضولات دنيوي و احسان و خدمت بي ريا به خلق است و دستگيري از بيچارگان و اعانت مظلومان و ارشاد گمراهان وادي توحيد و خداشناسي است به حقيقت آنان شاگردان عالي مدرسه انبياء و اين طريقه قرآن و مدرسه قرآن است كه خلق را بر آن دعوت فرموده و پيروي حقيقي (چون اصحاب صفه) از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اوصياء اوست صلوات الله عليهم اجمعين.

ليكن بايد دانست كه مصداق تصوف و صوفي و عارف بالله به اين معني به ندرت در دوران عالم مي توان يافت مانند زيد و اويس قرن و كميل و ميثم و خواجه ربيع و ابوبصير و هشام حكم و پسر ادهم و امثالهم در زمان بعد ابونصر و ابوعلي و ابوالحسن و ابوسعيد ابوالخير و خواجه طوسي و محيي الدين و عارف رومي و سنائي و حافظ و سعدي و شيخ اشراق و صدرا و فيض و حكيم سبزواري بوده اند و يا اينان خود از آن عارفان و صوفيان صفايند.

اما امروز كه اثري از آن عالمان عارف صاحب سرّ امام كمتر يافت مي شود خداي ما را به آن خداپرستان واقعي رهنمايد و به مقام شامخ آنان برساند كه آنها انسان حقيقي و خضر و موساي عقل و زنده به آب حيات معرفة الله اند.

و اگر معني صوفي و تصوف عبارت از ادعاي دروغ مقام ولايت است و نيابت خاصه به هواي نفس و حب رياست و خرقه بازي و سالوسي و ريا و دكان داري و فريب دادن مردم ساده لوح (در عين حال مشتاق معارف حقه)



[ صفحه 459]



تشكلات و امور موضوعه موهوم و القاء اوهام و تخيلات بر مردم زودباور به ادعاي كرامات دروغ كه عارف به راستي گويد



صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد

بنياد مكر با فلك حقه باز كرد



تا بالنتيجه از لذات حيواني و شهوت دنيوي كاملا برخوردار گردند به افسون و فريب جمعي را گرد خود به نام فقر و درويشي و ارشاد جمع كرده و دكاني از آيات و اخبار عرفاني و گفتار نظم و نثر بزرگان حكماء و علماي رباني باز كنند و حرف مردان خدا را بدزدند براي متاع دكان خود چنانكه عارف قيومي ملاي رومي فرمايد



چند دزدي حرف مردان خدا

تا فروشي و ستاني مرحبا



و آه و ناله هاي شيطاني و نفس هاي سرد بي حقيقت كشيدن و خلسه و رعشه ريا و خودنمائي براي آنكه در دل مردم ساده دل جاي گرفته و از دنياي آن بهره گيرند و بر آنها افسون و نيرنگ ذكر قلبي و سخنان ذوقي القاء كنند و از آخرت و مقامات اولياء و مراتب سعادت روحاني سخن گويند و خودشان جز سعادت مادي و لذات فاني بدن دنيوي به جائي معتقد نباشند.

دائم به فكر آنكه ثروتمندي را به دام آرند و از مال او و ارادت او تمتع و اعتباري يابند و در مريدان هيچ تاثير كمال نفس و صفاي روح و خداشناسي و خداپرستي و تقوي نداشته بلكه تنها برعونت و خودپرستي و رياكاري و كبر و نخوت آنها بيفزايند و مردم را از استعداد فطري توحيد و شوق ذاتي معرفة الله خارج كرده به وادي ضلالت و راه ريا و سمعت كشند و اين گونه صوفي در هر دور بسيار بوده هستند (ضعف الطالب و المطلوب) گر اين است معني صوفي صد نفرين حق بر اين مردم باد كه بدنام كننده نكونامان عالمند.

و از حديث حضرت علي عليه السلام در اصول كافي در بيان تقسيم علما به



[ صفحه 460]



علماي حقيقي متقي خداپرست مخالف هواي نفس كه هادي و خيرخواه و خدمتگزاران معنوي خلقند و ديگر علماي ظاهري مدعي رياكار و مجادل و رياست طلب و طالب جاه و جلال دنيوي كه مضل و گمراه كننده مردم اند اين دو معني را كه در تصوف گفتيم به خوبي مي توان دريافت. جعلنا الله من العلماء العاملين الربانين و اعاذنا الله من شر شياطين الجن و الانس اجمعين بجاه محمد و آله الطاهرين انتهي كلامه قدس سره.

مولف گويد با تفسيري كه استاد الهي در معني تصوف نموده كلام حضرت امام هادي عليه الصلوة و السلام بر معناي دوم از تصوف منطبق است و جوانان با ايمان عصر ما بايست بسيار هشيار باشند كه گول اين گمراه كنندگان را نخورند و در دام آنها نيفتند وگرنه خسر الدنيا و الآخره خواهند گردند.



[ صفحه 461]