بازگشت

شانس در شكستگي نگين انگشتر


مرحوم شيخ طوسي و برخي ديگر از بزرگان رضوان الله عليهم به نقل از كافور خادم حكايت نمايند:

منزل و محل مسكوني حضرت ابوالحسن، امام هادي عليه السلام در نزديكي بازارچه اي بود كه صنعت گران مختلفي در آن كار مي كردند، يكي از آن ها شخصي به نام يونس نقاش بود كه كارش انگشترسازي و نقش و نگار آن بود، او از دوستان حضرت بود و بعضي اوقات خدمت حضرت مي آمد.

روزي با عجله و شتاب نزد امام عليه السلام وارد شد و پس از سلام اظهار داشت: يا ابن رسول الله! من تمام اموال و نيز خانواده ام را به شما مي سپارم.

حضرت به او فرمود: چه خبر شده است؟

يونس گفت: من بايد از اين ديار فرار كنم.

حضرت در حالتي كه تبسمي بر لب داشت، فرمود: براي چه؟

مگر چه پيش آمدي رخ داده است؟!

يونس جواب داد: چون كه وزير خليفه - موسي بن بغا - نگين



[ صفحه 81]



انگشتري را تحويل من داد تا برايش حكاكي و نقاشي كنم و آن نگين از قيمت بسيار بالائي برخوردار بود، كه در هنگام كار شكست و دو نيم شد و فردا موعد تحويل آن است؛ و مي دانم كه موسي يا حكم هزار شلاق و يا حكم قتل مرا صادر مي كند.

امام هادي عليه السلام فرمود: آرام باش و به منزل خود باز گرد، تا فردا فرج و گشايشي خواهد بود.

يونس طبق فرمان حضرت به منزل خويش بازگشت و تا فرداي آن روز بسيار ناراحت و غمگين بود كه چه خواهد شد؟

و تمام بدنش مي لرزيد و هراسناك بود از اين كه چنانچه نگين از او بخواهند چه بگويد؟

در همين احوال، ناگهان، مأموري آمد و نگين را درخواست كرد و اظهار داشت: بيا نزد موسي برويم كه كار مهمي دارد.

يونس نقاش با ترس و وحشت عجيبي برخاست و همراه مأمور نزد موسي بن بغا رفت.

و هنگامي كه يونس از نزد موسي برگشت، خندان و خوشحال بود و به محضر مبارك امام هادي عليه السلام وارد شد و اظهار داشت: يا ابن رسول الله! هنگامي كه نزد موسي رفتم، گفت: نگيني را كه گرفته اي، خواسته بودم كه براي يكي از همسرانم انگشتري مناسب بسازي؛ ولي اكنون آن ها نزاعشان شده است.

اگر بتواني آن نگين را دو نيم كني، كه براي هر يك از همسرانم



[ صفحه 82]



نگيني درست شود، تو را از نعمت و هداياي فراواني برخوردار مي سازيم.

امام هادي صلوات الله عليه تا اين خبر را شنيد، دست مباركش را به سمت آسمان بلند نمود و به درگاه باري تعالي اظهار داشت: خداوندا! تو را شكر و سپاس مي گويم، كه ما - اهل بيت رسالت - را از شكرگزاران حقيقي خود قرار داده اي.

و سپس به يونس فرمود: تو به موسي چه گفتي؟

يونس اظهار داشت: جواب دادم كه بايد مهلت بدهي و صبر كني تا چاره اي بينديشم.

امام هادي عليه السلام به او فرمود: خوب گفتي و روش خوبي را مطرح كردي [1] .



[ صفحه 83]




پاورقي

[1] أمالي شيخ طوسي: ج 1، ص 294، اثبات الهداة: ج 3، ص 367، ح 24، مدينة المعاجز: ج 7، ص 439، ح 2439، بحار: ج 50، ص 125، ح 3.