بازگشت

حضرت را مسخره مي نمود


صاحب مدينة المعاجز از محمد بن احمد حضيني نقل كرده: مردي شعبده باز از اهل هند نزد متوكل آمد كه حقه بازي مي كرد متوكل وي را احضار كرد، مقابل روي متوكل بازي كرد كه متوكل شگفت زده شد. پس به آن شعبده باز گفت: هم اكنون مردي نزد ما حاضر مي شود (امام هادي عليه السلام) جلو او بازي كن از هر نوع كه مي داني تا خجالت بكشد در اين بين امام علي النقي عليه السلام وارد گرديد شعبده باز شروع كرد به حقه بازي و شعبده بازي و متوكل از بازي او تعجب مي كرد تا اينكه آن شعبده باز درصدد اذيت امام هادي عليه السلام برآمد و گفت: اي بزرگوار چرا از بازي من لذت نمي بري؟ خيال مي كنم



[ صفحه 74]



گرسنه اي پس دست به عكسي زد كه بر روي فرشي نقش شده بود و به حاضران وانمود كرد كه قرص ناني مي باشد و به آن گفت: نزد اين مرد گرسنه برو تا تو را بخورد و از بازي من لذت ببرد.

امام هادي عليه السلام انگشت مباركش را روي عكس درنده اي كه بر فرش بود بگذاشت و فرمود: شعبده باز را بگير. في الحال آن عكس درنده اي شد و جست، آن مرد را بلعيد و به حال اول برگشت، متوكل از ترس به رو درافتاد و هر كه ايستاده بود فرار كرد. وقتي كه متوكل به عقل آمد، به حضرت گفت: اين مرد شعبده باز چه شد؟ او را برگردان. حضرت فرمود: اگر عصاي موسي عليه السلام آنچه را بلعيده بود برمي گرداند اين مرد هم برمي گشت. اين را فرمود و از مجلس برخاست. [1] .


پاورقي

[1] مدينة المعاجز، ج 7، ص 462 و 532.