بازگشت

مبارزه با فقيهان درباري


يكي از ابزارهاي مردم فريبي خلفاي عباسي، بهره گيري آنان از فقيهان درباري براي جلب اعتماد مردم و ترسيم چهره اي اسلام گرا از خود بود. امام هادي (عليه السلام) نيز با رويارويي با آنان، به نوعي ديگر مشروعيت دستگاه را زير سؤال مي برد و آنان را رسوا مي كرد. دانش گيتي فروز امام به اندازه اي بود كه كورسوي اين دانشمندان مزدور را به خاموشي مي گراياند و حتي تحسين آنان و خلفا را برمي انگيخت و آنان را وادار به تسليم مي كرد. نمونه هاي بسياري از اين گونه موارد در تاريخ يافت مي شود كه به ذكر نمونه اي از آن بسنده مي شود.

روزي فرد مسيحي را كه با زني مسلمان زنا كرده بود، نزد متوكل آوردند. متوكل خواست حد شرعي را بر او جاري سازد كه در همين لحظه، مرد مسيحي اسلام آورد. حكم را به قاضي القضات، «يحيي بن اكثم»، ارجاع دادند. او گفت: «مسلمان شدن او كفر و عملش را از ميان برده و نبايد بر او حد جاري شود.» قضيه مورد اختلاف قرار گرفت و برخي ديگر از فقيهان گفتند: بايد سه مرتبه حد بر او جاري شود». برخي ديگر نيز به گونه اي ديگر فتوا صادر كردند. پراكندكي نظرها، متوكل را بر آن داشت تا مسئله را با امام هادي (عليه السلام) در ميان بگذارد. امام در پاسخ فرمود: «او بايد آن قدر شلاق زده شود تا بميرد.»

اين فتواي امام با انتقاد و مخالفت شديد فقهاي دربار به ويژه يحيي بن اكثم روبرو شد و آنان اذعان داشتند كه اين فتوا هيچ گونه پشتوانه اي در آيات و روايات ندارد. از اين رو، از متوكل خواستند در نامه اي، مدرك و مستندات فتواي ايشان را بخواهد. متوكل موضوع را به امام نوشت و امام در پاسخ، پس از نام خدا اين آيه را نگاشت: «هنگامي كه قهر و قدرت ما را ديدند، گفتند: به خداي يگانه ايمان آورديم و به بتها و عناصري كه آنها را شريك خدا قرار داده بوديم، كافر شديم، ولي ايمانشان هنگام ديدن قدرت ما سودي نخواهد بخشيد. اين سنت و حكم الهي است كه در ميان بندگان وي جاري است و پيروان باطل در چنين شرايطي زيان كار شدند». [1] .

امام با اين آيه به آنان فهماند كه اسلام آوردن آن مسيحي حد را ساقط نمي كند. متوكل پاسخ امام را پذيرفت و دستور داد حكم همان گونه كه امام فرموده بود، اجرا شود. [2] .


پاورقي

[1] غافر / 84 و 85.

[2] وسائل الشيعه، ج18، ص408.