كلام امام هادي(ع) درباره علم و قدرت حضرت ولي عصر(عج)


بسم الله الرّحمن الرّحيم


«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

به مناسبت فرارسيدن ايام شهادت امام دهم، امام هادي«سلام الله عليه »، در اين جلسه لازم است با سيري مختصر در سيره زندگاني آن امام بزرگوار، قطره اي از درياي فضائل ايشان بيان شود.

حضرت هادي«سلام الله عليه» در نيمه ذيحجه سال دويست و دوازده هجري قمري متولّد شدند و حدود چهل سال عمر كردند. هفت ساله بودند كه امام جواد«سلام الله عليه » از دنيا رفتند و امامت به ايشان منتقل شد. [1] آن حضرت به مدّت سيزده سال در مدينه به ترويج تشيّع مي پرداختند، امّا پس از آن، دشمن ايشان را به بغداد منتقل كرد و سپس بيست سال در «سرّ من راي» در تبعيد به سر بردند. در اين مدّت بيست ساله، بسيار مورد اذيت و آزار قرار گرفتند. گاهي شديداً تحت نظر بودند، گاهي مورد شكنجه واقع مي شدند و گاهي تحت عنوان تفتيش، به خانه حضرت مي ريختند و خانه را غارت مي كردند يا به آتش مي كشيدند.

* رسوخ محبّت امام هادي«ع» در خانه دشمنان


در تاريخ آمده است يك بار وقتي به خانه آقا ريختند تا خانه را تفتيش كنند، كيسه پولي را پيدا كردند كه با مُهر مادر متوكّل ممهور شده و هنوز در آن باز نشده بود. كيسه را نزد متوكّل بردند. متوكّل مادرش را خواست و گفت: اين كيسه پول چيست؟ او گفت : وقتي تو مريض شدي و دم مرگ رفتي، من نذر كردم كه اگر شفا پيدا كني، ده هزار دينار خدمت امام هادي«سلام الله عليه» بدهم و اين نذر من براي توست! [2]

متوكّل آدم بسيار شقي و نانجيبي بود و دشمني او با اميرالمؤمنين علي«سلام الله عليه» نسبت به ساير خلفاي بني اميّه و بني العباس، شديدتر بود. البته امام هادي«سلام الله عليه » در خانواده بني العباس من جمله نزد متوكّل، ابهّت و شخصيّت خاصّي داشتند و بسياري از درباريان نيز از شيعيان حضرت به شمار مي رفتند. مثلاً معلّم فرزندان متوكّل، ابن سكيت، شيعه بود. روزي متوكّل هنگام درس او از آن محل رد مي شد. نزد ابن سكيت رفت و گفت: بچّه هاي من نزد تو مقرّب تر هستند يا حسن و حسين فرزندان علي؟ ابن سكيت كه يك شيعه حقيقي بود، عصباني شد و گفت: خاك كف پاي قنبر، غلام علي«سلام الله عليه »، نزد من از تو و بچّه هاي تو و همه اطرافيان تو با ارزش تر است. متوكّل به شدّت عصباني شد و دستور داد كه زبانش را از پشت گردنش بيرون بكشند. فرزندان متوكّل نيز چون تحت تربيت استادان شيعي قرار داشتند، شيعه شده بودند. لذا منتصر، فرزند متوكّل خدمت امام هادي«سلام الله عليه » آمد و گفت: يابن رسول الله! اگر كسي نعوذ بالله به مادر شما سبّ كند، چه حكمي دارد؟ حضرت فرمودند: مرتدّ است و بايد او را كشت. گفت: يابن رسول الله! ديشب شنيدم كه پدرم يعني متوكّل، در حال مستي به حضرت زهرا«سلام الله عليها » جسارت كرد و من همين امشب او را مي كشم. حضرت فرمودند: تو او را نكش، زيرا پدر و پسر هستيد و در اثر اين كار عمرت كوتاه مي شود. منتصر گفت: حتّي اگر كشته شوم و عمرم كوتاه گردد، كار را تمام خواهم كرد. پس شب هنگام، با غلامانش به اتاق متوكّل ريختند و او و وزيرش را كشتند. [3]

* ترويج تشيّع، عليرغم شكنجه هاي فراوان


با وجود ابهّت و شخصيّت خاصّ امام هادي«سلام الله عليه » در دل خاندان بني العباس، باز هم حضرت مورد شكنچه، تبعيد و آزاد قرار مي گرفتند. زندان هاي حضرت، گاهي متعارف بود و آقا در آنجا به عبادت مي پرداختند، ولي گاهي آن زندان، با شكنجه همراه بود. راوي مي گويد: در هنگام حصر و زندان، خدمت امام هادي«سلام الله عليه » رفتم. ديدم حضرت در اتاق تاريكي قرار دارند و در مقابل ايشان قبري را حفر كرده اند و حضرت نيز مشغول عبادت هستند. دشمن با حفر اين قبر، مي خواست امام هادي«سلام الله عليه» را بترساند و بگويد شما را اعدام مي كنيم و اين قبر شماست! عليرغم شكنجه هاي خلفاي جور بني العباس، حضرت امام هادي«سلام الله عليه» تلاش فراواني براي گسترش فرهنگ تشيّع كردند و شاگردان خاصّ و شيعيان نابي تحويل جامعه دادند كه از جمله آنان مادر متوكّل، فرزندان او، معلّم فرزندان متوكّل و ... كه برخي از آنان مانند ابن سكيت، به راستي براي عالم تشيّع مايه افتخار هستند.

عبدالعظيم حسني، از شاگردان امام هادي«سلام الله عليه»است و قضيه عرضه كردن دينش نزد حضرت هادي«سلام الله عليه» بسيار مشهور است. او نزد امام هادي«سلام الله عليه» آمد و دينش را عرضه داشت و اعتقادات شيعه را بيان كرد و سپس ائمّه طاهرين«سلام الله عليهم » را يك يك اسم برد و گفت من به ايشان معتقدم كه اوّلين آنها اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» است، تا رسيد به امام هادي«سلام الله عليه » و گفت: دهمين آنها شما هستيد و يازدهم پسر شما و دوازدهم مهدي«روحي فداه» است كه پس از غيبت، ظهور مي كند و به دست او، پرچم اسلام روي كره زمين افراشته مي شود.

* زيارت جامعه، معجزه علمي امام هادي«ع»


روايات خاصّي از امام هادي«سلام الله عليه » نقل شده در بسياري از موارد، حاوي اسرار شيعه اند. از جمله، در زيارت جامعه كبيره بسياري از اسرار شيعه بيان شده است و بيان چنين جملات ارزشمندي، از خصوصيات و ويژگي هاي امام هادي«سلام الله عليه » است. اين زيارت، از افتخارهاي شيعه و از معجزات علمي بزرگ امام هادي«سلام الله عليه » است. تمام اسرار، از نظر فلسفه و عرفان و قرآن و روايات، در اين زيارت نهفته است. افتخار شيعه به اسرار اوست و همه اين اسرار، در زيارت جامعه كبيره وجود دارد.

اهميّت اين زيارت به قدري است كه مرحوم علامه مجلسي اوّل«قدّس سرّه» مي فرمايد: در «سر من راي» وقتي خدمت امام زمان«ارواحنافداه» مشرّف شدم، در مضجع شريف امام هادي و امام عسكري«سلام الله عليهما» مدّاح وار در حال خواندن زيارت جامعه بودم و ايشان گوش مي كردند و توجّه داشتند، سپس فرمودند: «نعمت الزيارة اين زيارت، خوب زيارتي است». گفتم: آقا از جدّتان امام هادي«سلام الله عليه » است؟ ايشان به قبر منوّر امام هادي«سلام الله عليه » اشاره كردند و فرمودند: آري. [4]

لذا علامه مجلسي دوّم«قدّس سرّه» مي فرمايد: اين زيارت جامعه، از نظر سند و دلالت، صحيح ترين روايات است. دلالت مثل اين زيارت نداريم و سندش هم صحيح است، زيرا آقا امام زمان«ارواحنافداه» اين زيارت را امضاء كرده اند و آن را دوست دارند. اگر كسي بتواند در صبح گاه، زيارت جامعه را بخواند، خيلي عالي است و در بركت آن روز، فوق العاده اثر دارد. مداومت بر اين زيارت، هم براي دنيا و هم براي آخرت و هم براي رابطه با امام زمان«ارواحنافداه» مفيد و مؤثّر است. از همگان مخصوصاً جوان ها تقاضا دارم كه زيارت جامعه را هر روز بخوانيد و يا لاأقل يك روز در هفته، يا در روز جمعه بخوانيد كه به تعبير امام زمان«ارواحنافداه» خوب زيارتي است.

* معناي «كلمات الله» در بيان امام هادي«ع»


يحيي بن أكثم يك آخوند درباري است كه با متوكّل رفت و آمد داشته و با امام هادي«سلام الله عليه » نيز جلسات مذاكره و مباحثاتي داشته است. او درباره معناي برخي از آيات قرآن شريف از حضرت هادي«سلام الله عليه » سؤالاتي را پرسيده است. از جمله در مورد معناي «كلمات الله» در قرآن كريم نظر آن حضرت را خواست. قرآن مي فرمايد: اگر تمام درخت هاي كره زمين قلم شود و تمام مردم نويسنده شوند و تمام درياها، مركّب شوند و بخواهند كلمات الله را بنويسند، نمي شود. درياها تمام مي شود، اما كلمات الله باقي است. «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّه » [5]

امام هادي«سلام الله عليه» در پاسخ به يحيي بن أكثم فرمودند: «وَ نَحْنُ كَلِمَاتُ اللَّه » [6] به خدا قسم آن كلمات الله در قرآن، ما هستيم.

بر اين اساس چهارده معصوم «سلام الله عليهم»، كلمات الله هستند و معناي آيه اين است كه اگر جنّ و انس و ملائكه نويسنده شوند و اگر تمام آب ها و درياها مركّب شوند و بخواهند فضائل اهل بيت«سلام الله عليهم» را بنويسند، آبها تمام مي شود، ولي فضائل آنان همچنان باقي است. به قول آن شاعر، كه البته كوتاه آمده و قرآن بالاتر از اينها گفته است:

كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست
كه تر كنم سر انگشت و صفحه بشمارم

شاعر ديگري، مقداري بالاتر از اين گفته، اما باز نتوانسته به اندازه قرآن كريم، عظمت اهل بيت«سلام الله عليهم » را بيان كند:

تويي آن نقطه بالاي فاء فوق ايديهم
كه هنگام تنزل تحت بسم الله را بايي

يعني مثلاً نقطه مركزي عالم هستي و باء بسم الله الرحمن الرحيم كه همه قرآن در آن جمع است، امام هادي«سلام الله عليه» مي باشند.

* درياي علم ائمّه طاهرين«ع» در كلام امام دهم


روايت ديگري نظير روايت قبلي، از امام هادي«سلام الله عليه» صادر شده و روايت شيريني است. نوفلي نقل مي كند: از امام هادي«سلام الله عليه» شنيدم كه مي فرموند: اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است. يك حرفش را «آصف بن برخيا» مي دانست و توانست به يك چشم به هم زدن، تخت بلقيس را از سبا به شام بياورد. «آصف بن برخيا» يك حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم را داشت كه قرآن كريم مي فرمايد: يك قطره اي از درياي علم قرآن را داشت: «قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ » [7]

امام هادي«سلام الله عليه» مي فرمايند: هفتاد و دو حرف آن پيش ماست و يك حرفش هم مختصّ به خداست. [8]

معناي اين جمله كه يك حرف آن مختصّ خداست، آن است كه چهارده معصوم«سلام الله عليهم»، كُنه ذات خدا را نمي دانند و معلوم است كه علم آن، مختصّ ذات مقدّس خداست؛ امّا غير كُنه ذات خداوند، علم همه چيز، نزد چهارده معصوم«سلام الله عليهم» است. هفتاد و دو حرف اسم اعظم، يعني «علم ماكان و ما يكون و ما هو كائن».

* ابزار امام زمان«ع» براي تسخير و تصرف عالم


طبق كلام نوراني امام هادي«سلام الله عليه»، آصف بن برخيا يك حرف از آن هفتاد و سه حرف را داشت و با يك چشم به هم زدن توانست تخت بلقيس را نزد حضرت سليمان«عليه السّلام» بياورد. بنابراين علم و قدرت حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» كه هفتاد و دو حرف از آن علم را دارا هستند، قابل مقايسه با آصف بن برخيا نيست و مي توانند به يك شبانه روز، عالم را با خرق عادت تصرّف كنند. آن حضرت جنگ اتمي و اسلحه اي نمي كنند و كشت و كشتاري به راه نخواهند انداخت، بلكه با تكيه بر علم قرآني خود و با ابزار فرهنگي دين اسلام كه همان فرهنگ نبوت و ولايت است، به يك شبانه روز، دنيا را مي گيرند و سپس در شش شبانه روز، بر روي كره زمين مستقر خواهند شد.

هركدام از شيعيان خالص كه توانايي مسئوليّت در آن حكومت را داشته باشند، حتّي اگر تا آن زمان از دنيا رفته باشند، زنده خواهند شد و در ركاب حضرت خواهند بود و همه اينها با خرق عادت است. يعني همان طور كه «آصف بن برخيا» با خرق عادت و با آن يك حرف از علم قرآني توانست تخت بلقيس را به يك چشم به هم زدن به شام بياورد، آقا امام زمان«ارواحنافداه» هم مي توانند به يك شبانه روز، بر روي كره زمين مستقر شود.

در روايات نقل شده است كه حضرت صاحب الامر«ارواحنافداه» سوار بر ابر مي شوند و بالا مي روند و جهان را آباد مي كنند: «إِنَّهُ سَيَرْكَبُ السَّحَابَ وَ يَرْقَي فِي الْأَسْبَابِ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ » [9]

اگر كسي عُرضه و توانايي داشته باشد و به راستي انتظار فرج در او نهادينه باشد، ولو بميرد، با علم و عنايت حضرت زنده خواهد شد و در ركاب ايشان قرار خواهد گرفت.

همچنين در روايات آمده است: امام زمان«ارواحنافداه» فوراً از اين كهكشان ها كه برخي از آنها ميليون ها سال نوري با يكديگر فاصله دارند، رد مي شوند و به آسمان دوّم و سوّم مي روند و كره زمين، مانند يك گردو، تحت سيطره ايشان و در دست قدرت ايشان خواهد بود.

* نيم نگاهي به بركات ماه رجب


ماه رجب، كه در روايات نوراني اهل بيت«سلام الله عليهم»، به «شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَب» [10]، «شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَم» [11] و «الشَّهْرُ الْحَرَام» [12] نيز معروف است، ماه پربركتي است و انسان مي تواند با استفاده از بركات اين ماه به مقامات والاي معنوي دست يابد.

ماه رجب، در زمان جاهليّت نيز اهميّت زيادي داشته و يكي از چهار ماهي است كه جنگ در آن حرام بوده و اكنون نيز هست. به اين ماه «شهرالأصب» مي گويند، زيرا در اين ماه، رحمت خداوند مانند باران بر سر مردم فرو مي ريزد. همچنين به آن «شهرالأصم» مي گويند، زيرا از نظر اهميّت يكتاست. اين ماه «شهر الله» است و به خداوند متعال تعلّق دارد. همان گونه كه ماه شعبان، ماه پيغمبر اكرم«صلّي الله عليه وآله وسلّم» و ماه رمضان متعلّق به شيعيان و امّت پيامبر اكرم«صلّي الله عليه وآله وسلّم» است.

* لزوم عمل به يك روايت از امام دهم، در ماه رجب


راوي مي گويد: خدمت امام هادي«سلام الله عليه» در زندان و در آخرين روزهاي حيات مبارك ايشان رسيدم. آن حضرت بيمار بودند. وقتي خواستم از نزد حضرت خارج شوم، به من فرمودند: تو به ديدن من آمدي و به من حق پيدا كردي. آيا مي خواهي برايت حديثي بگويم كه تو را خوشحال كند؟ جواب دادم آري بفرماييد. حضرت فرمودند پدرم از پدرش و پدرش از پدرش تا رسيد به اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» و اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» از پيغمبر اكرم«صلّي الله عليه وآله وسلّم» نقل كردند كه پيغمبر اكرم«صلّي الله عليه وآله وسلّم» فرمودند: «الْإِيمَانُ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ» [13]

شيعه كسي است كه از نظر دل، شيعه باشد و تا سرحدّ عشق، اهل بيت«سلام الله عليهم» را دوست داشته باشد و آنچه اهل بيت«سلام الله عليهم» مي فرمايند، قبول داشته باشد و به آن عمل كند. در واقع بر اساس اين روايت شريف، شيعه كسي است كه علاوه بر قبول تشيّع و پايبندي به آن با دل و زبان، اعمالش تصديق كننده دل و زبانش باشند و از نظر عمل نيز شيعه باشد و علي وار زندگي كند. اهميّت به واجبات، مخصوصاً نماز و اهميّت به مستحبات، مخصوصاً انس با قرآن و انس با ولايت و انس با دعا و توسّل و اجتناب از گناه، در زندگي او ملموس باشد. اگر خداي ناكرده گناهي نيز مرتكب شد، فوراً عذرخواهي و توبه كند و به جبران آن بپردازد.

سفارش نوراني امام هادي«سلام الله عليه» بايد هميشه و به خصوص در ماه رجب سرمشق زندگي همه باشد. همه ما لازم است مرتّب به خودمان تلقين كنيم و بگوييم: امام هادي«سلام الله عليه» از قول پدرش موسي بن جعفر و موسي بن جعفر از پدرش امام صادق و امام صادق از پدرش امام باقر، تا برسد به رسول خدا«صلّي الله عليه وآله وسلّم» فرمودند: شيعه كسي است كه عملش با دل و زبانش هم خواني داشته باشد.

* اركان ايمان و تشيّع از منظر معصومين«ع»


همان طور كه بارها متذكّر شده ام، چهارده معصوم«سلام الله عليهم» در روايات متعدّدي فرموده اند: ايمان سه ركن دارد: اوّل اقرار با زبان و شعار، دوّم باور قلبي و سوّم عمل كردن طبق آنچه در دل دارد و با زبان به آن اذعان مي كند: «الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» [14]

اگر كسي به راستي مي گويد علي، بايد تابع اميرالمؤمنين علي«سلام الله عليه» باشد. يكي از دعاهاي ما بايد هميشه همين باشد كه خدايا! مرا از شيعيان علي«سلام الله عليه» قرار بده. آن هم شيعه قلبي و لفظي و عملي.

* اهميّت تشيّع نزد انبياي الهي


اهميّت تشيّع به قدري است كه حضرت ابراهيم«عليه السّلام» نيز از خداوند متعال خواسته است او را از شيعيان اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» قرار دهد و لذا قرآن كريم در سوره صافات مي فرمايد: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ» [15]

طبق تصريح قرآن كريم، خداوند متعال ملكوت آسمان ها و زمين را به حضرت ابراهيم«عليه السّلام» نشان داد. «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض » [16]؛

در روايت مي خوانيم وقتي حضرت ابراهيم«عليه السّلام» به عالم ملكوت نگاهي كرد، ديد كه نور چهارده معصوم«سلام الله عليهم» متجلّي است و انوار فراواني در اطراف اين نورها قرار دارد. حضرت ابراهيم«عليه السّلام» گفت: خدايا! اينها چه كساني هستند؟ خداوند فرمود: آن چهارده نور كه چهارده معصوم«سلام الله عليهم»، يعني پيغمبر اكرم«صلّي الله عليه وآله وسلّم» و حضرت زهرا«سلام الله عليها» و ائمّه طاهرين«سلام الله عليهم» هستند و آن نورهاي اطراف هم شيعيان مي باشند. حضرت ابراهيم«عليه السّلام» كه بسيار مؤدّب و عالم بود، چون مي دانست نمي تواند در زمره چهارده معصوم«سلام الله عليهم» باشد، نگفت مرا از آن چهارده معصوم قرار بده، بلكه گفت: خدايا مرا از شيعيان علي«سلام الله عليه» قرار بده. لذا خطاب شد كه قرار دادم و در آيه شريفه خداوند فرمود: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ». [17]

* بهترينِ اعمال در ماه رجب


از شما عزيزان تقاضا دارم كاري كنيد كه در ماه رجب، شيعه علي«سلام الله عليه» باشيد. كاري كنيد كه هنگام مرگ، خدمت مولا اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» سرفراز باشيد، تقاضا دارم در ماه رجب، گناه نكنيد تا بتوانيد پاك از ماه رجب بيرون رويد و وارد ماه شعبان و پس از آن با پاكي و طهارت وارد ماه مبارك رمضان شويد و در نهايت روز عيد فطر، از خداوند متعال، خود او را عيدي بگيريد. تقاضا دارم اگر گناهي آمد، فوراً در محضر خداوند تعالي توبه كنيد و از الاميرالمؤمنين«سلام الله عليه» و امام زمان«ارواحنافداه» عذرخواهي كنيد كه در محضر آنان ادب حضور را رعايت نكرده و گناه كرد ه ايد.

***

1. الكافي، ج 1، ص 497
2. همان، ص 500
3. ر.ك: الأمالي للطوسي، ص 327 ؛ بحارالأنوار، ج 50، ص 193
4. بحارالانوار، ج 102، ص 113
5. لقمان/ 27
6. تحف العقول، ص 497
7. نمل/ 40
8. الكافي، ج 1، ص 230
9. بصائر الدرجات، ص 408
10. وسائل الشيعة، ج 10، ص 315
11. همان، ص 475
12. بحارالأنوار، ج 94، ص 42
13. بحارالأنوار، ج 50، ص 208
14. الامالي الصدوق، ص 268
15. صافات/ 83
16. انعام/ 75
17. تأويل الآيات، ص 485.