تو واقعا دوست ما هستي؟!


اگر امام هادي عليه السلام اين جمله را به شما بفرمايد، چه حالي مي شوي؟ امام عليه السلام، اين جمله را به جناب ابوالقاسم عبدالعظيم حسني كه در ري آرميده اند، فرمودند. توجّه كنيد چرا اين سيّد بزرگوار، لياقت چنين مقام والايي را يافت؟ اين بار كه توفيق زيارت سيّدالكريم، نصيبت شد، هنگامي كه اذن داخل شدن به ضريح نوراني اش را مي خواني، بالا سمت راست را كه ببيني، تابلويي كوچك و مستطيل شكل خودنمايي مي كند كه بر رويش نوشته: «أنت وليّنا حقّاً»؛ تو واقعا دوست ما هستي.

بنا بر نظر شيخ طوسي، جناب عبدالعظيم، از اصحاب امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام مي باشد1 و اينكه آيا محضر امام جواد عليه السلام را نيز درك كرده يا نه ميان دانشمندان علم رجال2 اختلاف است. شيخ صدوق نيز درباره ايشان عبارت «كان مرضيّا» دارد كه يعني مورد رضايت بوده است.3

گرچه جناب ابوالقاسم عبدالعظيم حسني از راويان حديث هستند، امّا به نظر مي آيد، برجستگي ايشان به سبب معرفت ارزشمندي است كه به معارف الهي داشتند. اين مطلب از جرياني كه شيخ صدوق در كتاب توحيد خود نقل كرده است، فهميده مي شود.

قبل از آن ذكر اين نكته، خالي از لطف نمي باشد كه درايت (و فهم) حديث برتر از روايت و نقل حديث است. امام صادق عليه السلام فرمودند: يك حديث را بفهمي، بهتر از هزار حديث است كه روايت كني.4

بعضي از راويان فقط زحمت نقل حديث را متحمّل مي شوند امّا برخي ديگر، فقيه 5 نيز مي باشند. جناب عبدالعظيم حسني از قسم دوم به حساب مي آيد. در يكي از مواردي كه ايشان به محضر مبارك امام هادي عليه السلام شرفياب شدند، همين كه چشم امام به عبدالعظيم افتاد، فرمودند:

«اي ابوالقاسم خوش آمدي، تو واقعا دوست ما هستي».

چون در خدمت امام معصوم است به محض شنيدن مطلبي ديني، آن را مي پذيرد و معتقد مي شود امّا ما كه در عصر غيبت به سر مي بريم، محتاج بررسي هاي سندي و متني روايات و سخنان نقل شده از امامان هستيم
در ادامه، عبدالعظيم به امام عرض كرد: يا ابن رسول الله، مي خواهم انديشه هاي ديني خود را با شما در ميان گذارم تا اگر مورد رضايت است، بر آن ثابت قدم بمانم تا خدا را ملاقات كنم.

امام عليه السلام رخصت دادند و عبدالعظيم حسني به بيان اعتقادات خود پرداخت:

من معتقدم خدا واحد است و مانندي ندارد، شبيه به هيچ يك از مخلوقات نيست، در عين حال صفات خدا را تا اندازه اي مي فهميم، خدا نه جسم است و نه صورت، نه جوهر است و نه عرض، او خالق اجسام و مصوّر صورت هاست...، صاحب اختيار همه چيز است (چون خالق آنها مي باشد)... من معتقدم محمّد صلّي الله عليه و آله، بنده و فرستاده خداست و خاتم انبياء هم مي باشد و پس از ايشان، نبيّ ديگري نخواهد آمد6 (اراده الهي بر اين تعلّق گرفته است)، من معتقدم امام و خليفه و وليّ امر بعد از رسول الله، اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام است و بعد از ايشان نام امامان را برد تا رسيد به امام هادي عليه السلام.

امام خودشان ادامه دادند: بعد از من هم پسرم حسن، امام است، امّا درباره جانشين حسن، مردم در چه وضعي خواهند بود؟

عبدالعظيم عرض كرد: مگر چگونه است؟

امام فرمودند: زيرا جانشين پسرم حسن، ديده نمي شود و بردن نام او جايز نمي باشد7 تا بالاخره از غيبت خارج شود و عدل فراگير را بگستراند.

عبدالعظيم عرض كرد: آقا اقرار كردم و معتقد شدم.

درايت (و فهم) حديث برتر از روايت و نقل حديث است. امام صادق عليه السلام فرمودند: يك حديث را بفهمي، بهتر از هزار حديث است كه روايت كني
توجّه داريد چون در خدمت امام معصوم است به محض شنيدن مطلبي ديني، آن را مي پذيرد و معتقد مي شود امّا ما كه در عصر غيبت به سر مي بريم، محتاج بررسي هاي سندي و متني روايات و سخنان نقل شده از امامان هستيم.

... در ادامه جناب عبدالعظيم به مسأله معاد و مواقف بعد از مرگ اشاره مي كند و در بخش پاياني هم مهمترين وظايف و تكاليف عملي مسلمانان را نام مي برد كه عبارتند از: نماز، زكات، روزه، حجّ، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر.

امام هادي عليه السلام فرمودند: اي ابوالقاسم قسم به خدا، اين كه گفتي و توضيح دادي، همان دين خداست كه خدا براي بندگانش پسنديده است 8 پس بر آن ثابت قدم بمان.

بعد در حقّ عبدالعظيم دعا هم كردند: ثبّتك الله بالقول الثّابت في الحيوة الدنيا و في الاخرة 9

اكنون معلوم مي شود چرا جناب عبدالعظيم حسني به جايي رسيد كه امام هادي عليه السلام به او فرمودند: تو واقعا دوست ما هستي.

فرازهاي اين حديث شريف، احتياج به توضيحات بيشتري دارد كه بايد به فرصت ديگري موكول شود.

اميدوارم از اين مطلب آموزنده بهره برده باشيد و خدا به ما توفيق دهد كه در اين زمان دوست واقعي حجّت عصر، حضرت امام مهدي عجّل الله تعالي فرجه الشريف باشيم.

***

1) طوسي، محمد بن حسن، رجال الوسي، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1420ق، ص401و387.

2) به علمي كه عهده دار بررسي وثاقت و اعتبار افراد موجود در سند حديث مي باشد، "علم رجال" گفته مي شود.

3) صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، دفتر انشارات اسلامي، چاپ دوم، 1413ق، ج4، ص468.

4) صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه، معاني الاخبار، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اوّل، 1403ق، ص2.

5) كلمه فقه و مشتقّات آن كه در قرآن استعمال شده، به معناي لغوي يعني "فهم" مي باشد؛ در برابر آن، معناي اصطلاحي فقه به معناي علمي است كه متعهّد بيان تكاليف شرعي و عملي مكلّفان مي باشد.

6) اشاره به آيه 40 از سوره احزاب دارد.

7) شايد دستور به نخواندن امام به نام، به جهت حفظ جان ايشان قبل از غيبت كبري بوده باشد.

8) اشاره به بخشي از آيه 3 سوره مائده دارد كه مي فرمايد: «اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا».

9) صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه، التوحيد، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اوّل،1398 ق، ص81.