منشور وكلاي دهمين امام هدايت


امام هادي عليه السلام از طريق وكلاي خود با شيعيان ، كه در تمامي سرزمين هاي پهناور اسلامي آن روزگار پراكنده بودند، ارتباط داشت . اين نوع ارتباط از زمان امام رضا عليه السلام شروع شده بود. وكلاي ائمه علاوه بر جمع آوري وجوهات درباره پاسخگويي به مسايل فقهي و عقيدتي شيعيان نيز مسؤ وليت داشتند.

نبود تماس مستقيم بين امام عليه السلام و پيروانش ، نقش مذهبي ، سياسي وكلا را افزايش مي داد. وكلاي امام معمولا از طريق افراد مورد اعتماد، كه براي حج يا براي زيارت قبر امام حسين عليه السلام به حجاز و عراق رفتند، با امام مكاتبه مي كردند و گاه و بيگاه برخي از اين وكلا شناسايي مي شدند و از سوي دستگاه حكومت زنداني و مورد آزار و شكنجه قرار مي گرفتند.

گرچه در آن روزگار بيشتر شيعيان در عراق و به ويژه كوفه و حوالي آن به سر مي بردند، اما در همان زمان نقاطي از ايران نيز پايگاه شيعيان بوده است ، از جمله قم كه اعراب اشعري در آن سكونت داشتند و همگي از شيعيان خاندان عصمت و طهارت بودند.



قم، مهمترين پايگاه وكلا

در زمان امام علي النقي عليه السلام مركز تشيع در ايران ، قم بود و ارتباط تنگاتنگ و محكمي ميان شيعيان اين شهر با ائمه وجود داشته است ، به ويژه از محمّد بن داود قمي و محمّد طلحي ياد شده كه از شهر قم اموال و اخباري به امام مي رسانده اند. يكي از اتهاماتي كه بارها عليه حضرت امام علي النقي عليه السلام مطرح شد، همين بود كه اموالي از مردم قم به دست آن حضرت مي رسد و امام با اين اموال درصدد جمع آوري سلاح براي قيام عليه حكومت عباسي است .

از شهرهاي ديگر ايران كه شيعيان در آن فعال بودند مي توان از كاشان ، نيشابور، گرگان و همدان و... نام برد.(1)

خشونت و شدت عمل متوكل ، منجر به بازداشت و دستگيري شيعيان مي گرديد و برخي از وكلاي امام به سبب همين خشونت ها، در بغداد، مدائن و كوفه و ساير نقاط عراق زير شكنجه درگذشتند و عده اي ديگر به زندان افتادند
دستورالعملهاي وكالتي

حضرت امام هادي عليه السلام براي ساماندهي وكلا هر از گاهي عزل و نصب هايي انجام مي دادند و در دستورالعمل هاي خود به راهنمايي آنان مي پرداختند.

در اينجا براي درك بهتر شرائط و نحوه ارتباط آن حضرت با وكلاي خود به نقل تعدادي از اين نامه ها مي پردازيم :

آن حضرت در سال 232 قمري طي نامه اي به علي بن بلال وكيل محلي خود در بغداد نوشت : من ابوعلي را به جاي علي بن حسين عبد ربه منصوب كردم . اين مسؤ وليت را بدان جهت به او واگذار كردم كه وي از صلاحيت لازم به اندازه كافي برخوردار است ، آن چنان كه هيچ كس بر او برتري ندارد. مي دانم كه تو بزرگ ناحيه خود هستي ، به همين دليل خواستم طي نامه جداگانه اي تو را از اين موضوع آگاه كنم . در عين حال لازم است از او پيروي كرده و وجوه جمع آوري شده را به وي بسپاري . پيروان ديگر ما را نيز به اين كار سفارش كن و به آنان چنان آگاهي ده كه وي را ياري كنند تا بتواند وظايف خود را انجام دهد.(2)

امام هادي عليه السلام در نامه اي ديگر به وكلاي خود در بغداد، مدائن و كوفه مي فرمايد: اي ايوب بن نوح بر اساس اين فرمان از برخورد با ابوعلي خودداري كن ، هر دو موظفيد در ناحيه خاص خويش به وظايفي كه بر عهده تان واگذار شده عمل كنيد، در اين صورت مي توانيد وظايف خود را بدون نياز به مشاوره با من انجام دهيد.

اي ايوب ! بر اساس اين دستور هيچ چيز از مردم بغداد و مدائن نپذير و به هيچ كسي از آنان اجازه تماس با مرا نده . اگر كسي وجوهي را از خارج از حوزه مسؤ وليت تو آورد، به او دستور بده به وكيل ناحيه خود بفرستد.

اي ابوعلي ! به تو نيز سفارش مي كنم كه آنچه را به ابوايوب دستور دادم عينا اجرا كني .

همچنين امام نامه اي توسط ابوعلي بن راشد به پيروان خود در بغداد، مدائن ، عراق و اطراف آن فرستاد و طي آن نوشت : من ابوعلي بن راشد را به جاي علي بن حسين بن عبدربه و وكلاي قبلي خود برگزيدم و اينك او نزد من به منزله علي بن حسين بن عبدربه است . اختيارات وكلاي قبلي را نيز به ابوعلي بن راشد دادم تا وجوه مربوط به من را بگيرد و او را كه فردي شايسته و مناسب است ، براي پرداخت وجوه نزد او برويد. مبادا رابطه خود را با او تيره سازيد، انديشه مخالفت با او را از اذهان خود خارج سازيد. به اطاعت خدا و پاك كردن اموالتان بشتابيد، از ريختن خون يكديگر خودداري كنيد، يكديگر را در راه نيكوكاري و تقوا ياري دهيد و پرهيزگار باشيد تا خدا شما را مشمول رحمت خويش قرار دهد.

نبود تماس مستقيم بين امام عليه السلام و پيروانش ، نقش مذهبي ، سياسي وكلا را افزايش مي داد. وكلاي امام معمولا از طريق افراد مورد اعتماد، كه براي حج يا براي زيارت قبر امام حسين عليه السلام به حجاز و عراق رفتند، با امام مكاتبه مي كردند و گاه و بيگاه برخي از اين وكلا شناسايي مي شدند و از سوي دستگاه حكومت زنداني و مورد آزار و شكنجه قرار مي گرفتند
همگي به ريسمان خدا چنگ بزنيد و نميريد مگر آنكه مسلمان باشيد. من فرمانبرداري از او را همچون اطاعت از خودم لازم مي دانم و نافرماني نسبت به او را نافرماني در برابر خودم مي دانم ، پس بر همين شيوه باقي باشيد كه خداوند به شما پاداش مي دهد و از فضل خود وضع شما را بهبود بخشد. او از آنچه در خزانه خود دارد، بخشنده و كريم و نسبت به بندگان خود سخاوتمند و رحيم است . ما و شما در پناه او هستيم .

اين نامه را به خط خود نوشتم .

سپاس و ستايش بسيار، تنها شايسته خدا است.(3)

علي بن جعفر يكي ديگر از نمايندگان حضرت امام هادي عليه السلام و اهل همينيا، از قريه هاي اطراف بغداد، بود. گزارش فعاليت هاي او به متوكل رسيده بود، متوكل او را بازداشت و زنداني كرد. او پس از گذراندن دوران طولاني زندان ، آزاد شد و به دستور آن حضرت رهسپار مكه شد و در آن شهر ماندگار شد.(4)

به هر حال خشونت و شدت عمل متوكل ، منجر به بازداشت و دستگيري شيعيان مي گرديد و برخي از وكلاي امام به سبب همين خشونت ها، در بغداد، مدائن و كوفه و ساير نقاط عراق زير شكنجه درگذشتند و عده اي ديگر به زندان افتادند. (5)

***

1) رجال كشي ، ص 608.

2) همان، ص 513؛ تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم ، ص 137.

3) رجال كشي ، ص 513 و 514؛ امامان شيعه و جنبشهاي مكتبي ، ص 323.

4) رجال كشي ، ص 607؛ اثبات الوصية ، ص 233.

5) رجال كشي ، ص 603 و 607؛ تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام ، ص 83؛ الغيبة ، ص ‍ 212.