هادي نور


پانزدهم ذي الحجه سال دويست و دوازده هجري نو گلي خوش رنگ و بو خانه نوراني و معطر ابن الرضا را نوراني تر و خوش بوتر ساخت.

حضرت جواد الائمه عليه السلام او را علي ناميد تا نام و ياد و راه اميرالمومنين علي عليه السلام در فرزندان آل عبا زنده بماند.او را هادي ناميدند چرا كه چون جد شريفش رسول الله صلي الله عليه و آله هدايت گر مردم به سوي صراط مستقيم بود.



امامِ علي نام، هادي لقب كه ظاهر از او گشت فضل و ادب

فرو مرد بدعت به ايام او بر افروخت دانش ز انوار او

از او نور ايمان فروزنده شد ز او سنت مصطفي زنده شد

سپهر شرف را رخش آفتاب دلش واقفِ سر ام الكتاب

به تاج امانت سرش سرفراز فتاده به پايش ملك از نياز



امام هادي عليه السلام در زمان حيات ظاهري خويش لحظه اي از مردم غافل نشدند و چون پدران پاك و مطهرش در پي هدايت مردم به سوي نور و روشنايي بودند.امام عليه السلام در روزگاري مي زيستند كه رياكاران و دغلبازان متظاهر به اسلام در گوشه گوشه جهان اسلام در پي گمراه نمودن مردم بودند.

صوفيه، واقفيه، غلات، علماي درباري اهل سنت و ... اينان چون مارهاي سياهي از ظلمت و تاريكي ذهن مردم بهره مي جستند و به جلو مي خزيدند و به پيش مي رفتند.



اين گمراهان گمراه كننده، از نور روشني بخش امام هادي عليه السلام به وحشت مي افتادند و با ديدن نور الهي حضرت به دخمه هاي تاريك خود مي خزيدند.سلاطين جبار و خونخوار عباسي كاري به كار گمراه كنندگان مردم نداشتند و حتي آنان را حمايت مي كردند چرا كه آنان كاري را انجام مي دادند كه حاكمان جور بني العباس خواهان آن بودند.

سلاطين ستمگر بني العباس زمان ولايت و امامت حضرت ابوالحسن امام هادي عليه السلام، به ويژه متوكل پليد و نابكار تحمل هدايتگري امام را نداشتند.اين جباران تخت سلطنت خود را بر جهل مردم سوار نموده بودند و تا آن زمان كه مردم در جهل و ناداني غوطه ور بودند حكومت آنان ادامه مي يافت. اگر مردم مي توانستند ذهن تاريك خود را از پرتو نور هدايت گر امام هادي روشن نمايند، ديگر زير بار جور و ستم عباسيان نمي رفتند. به اين دليل بود كه خلفاي نابكار عباسي در پي خاموش نمودن نور حضرت بودند .



امام هادي نه تنها در زمان حياتشان هدايت گر مردم به سوي نور و روشنايي بودند كه اكنون نيز كه به ظاهر در ميان مردم جهان نيستند، چراغ پرفروغ هدايتشان هم چنان روشن و منور است و جويندگان سعادت و خوشبختي مي توانند در پرتو آن نور، كاميابي را در آغوش گيرند.مي توان با مطالعه راه و رسم و روش و سبك زندگي حضرت علي بن محمد عليه السلام، سبك زندگي صحيح و اسلامي را آموخت .



متاسفانه فاصله جامعه ما با سبك و روش زندگي اسلامي روز به روز بيشتر مي شود و هر روز كه مي گذرد سبك و روش زندگي غربي در ميان مردم بيشتر رواج مي يابد.يكي از روش هاي زندگاني حضرت هادي دوري گزيدن از انسان هاي گنهكار و گمراه بود.

انسان موجودي اجتماعي است و نياز به معاشرت و آمد و شد با ديگران دارد. انديشه و خرد ما حكم مي كند كه بايد معياري در نظر داشت و بر اساس آن معيار با ديگران دوست شد و معاشرت نمود.



بر اساس سبك زندگي غربي كساني شايسته دوستي و معاشرت هستند كه سود بيشتري از دنيا نصيب ما سازند اما بر اساس سبك زندگي اسلامي، تنها انسان هاي خداباور و خداجو كه سود بيشتري در آخرت نصيب ما مي سازند شايسته دوستي و آمد و شد هستند.اگر از كساني كه از راه حق منحرف شده و دنيا و آخرتشان بر باد رفته، سوال نماييد كه علت سيه بختي شما در چيست؟

بيشتر آنان معاشرت و يكي شدن با انسان هاي گمراه را دليل شقاوت خود بيان مي كنند.



انسان در هر محيطي كه باشد حال و هواي آن فضا بر او تاثير مي گذارد. او اگر در يك گلستان مملو از گل هاي خوش رنگ و بو وارد شود، عطر دل انگيز گل ها بر او مي نشيند و جسم و جانش را صفا مي بخشد.همين گونه است اگر وارد قهوه خانه اي شود. بوي بد تنباكوي قليان، جسم و جانش را مي آزارد.بايد از معاشرت و آمد و شد با انسان هاي گمراه دوري گزينيم چرا كه امكان آلوده شدن ما و خانواده مان بسيار است. چه بسا آن دم كه ما در كنار آن گمراهيم عذاب قهر الهي بر او فرود آيد و آتـش آن عذاب دامن گير ما هم شود!



هيچ عذر و بهانه اي نبايد ما را از ترك رابطه با انسان هاي گنه كار منصرف سازد. حتي صله رحم كه در اسلام بسيار به آن سفارش شده است دليلي بر آمد و شد با گنه كاران و گمراهان نيست.امام هدايتگر به سوي خوشبختي و كاميابي شيعيان و پيروان خود را از آمد و شد با گمراهان سيه دل برحذر مي دارند.

ابوهاشم جعفري يكي از شاگردان و ياران به نام امام هادي عليه السلام است. او دايي گمراهي داشت به نام " عبدالرحمن بن يعقوب". ابوهاشم با دايي گمراه خود آمد و شد و معاشرت داشت.

يكي از روزها امام هادي عليه السلام از سر دلسوزي و خيرخواهي به او فرمودند:

چرا تو را مي بينم كه در نزد عبدالرحمن يعقوب هستي؟

ابوهاشم گفت: عبدالرحمان، دايي من است.

امام فرمودند: عبدالرحمن درباره خدا، سخن نادرست مي گويد و ذات پاك خدا را به صورت جسم و او را داراي نشانه هاي جسم توصيف مي كند، يا با او هم نشين شو و ما را واگذار و يا با ما باش و او را واگذار!

ابوهاشم به حضرت عرض كرد:

او هر چه مي خواهد بگويد، به من زياني مي رساند وقتي كه من عقيده به گفتارش نداشته باشم؟

امام هادي عليه السلام فرمودند: آيا نمي ترسي كه عذابي بر او فرود آيد و آن عذاب، تو را نيز فرا گيرد؟

آيا داستان آن شخصي را كه خود از ياران موسي بود و پدرش از اصحاب فرعون بود را نشنيده اي؟

سپس حضرت داستان را تعريف نمودند و خلاصه داستان از اين قرار است، آن هنگام كه لشگر فرعون در تعقيب حضرت موسي و يارانش بودند رسيدند به رود نيل. ياران موسي از نيل عبور كردند، پسر به سوي لشگر فرعون رفت تا شايد بتواند پدرش را از تاريكي ناداني نجات بخشد. او در حال صحبت با پدرش بود كه رود نيل كه به معجزه حضرت موسي از هم شكافته شده بود به هم متصل گرديد. پسر مومن همراه پدر كافرش غرق شد.

از حضرت موسي سوال كردند كه پدر مستحق عذاب بود، چرا پسر نيز عذاب شد؟

كليم الله در پاسخ فرمود: هو في رحمة الله، و لكن النقمة اذا نزلت لم يكن لها عمن قارب المذنب دفاع. آن پسر در رحمت خداست، ولي وقتي عذاب فرا رسيد، از آن كه نزديك گنه كار است، دفاعي نشود.

***

سيره چهارده معصوم /محمدي اشتهاردي/نمونه/قم/1378