زمستان؛ بهارمؤمن


نگرش مثبت به پديده ها و رخدادهاي هستي، از اصول قرآني است. در اين نگرش همه پديده ها به سبب غلبه خير بر شر پديدار مي شوند و هيچ چيز هستي، بيرون از دا يره ربوبيت حكيمانه خداوند نيست. از اين رو مقتضاي تفكر توحيدي آن است كه مومن در برابر مسايل و رخدادها، خشنود بوده و تسليم بودن محض خويش را نسبت به آن، نشان دهد.

تأثير اين تفكر تا آن جاست كه در تحليل رفتارهاي ديگران نيز مي بايست اصل مثبت نگري مورد توجه قرار گيرد و رفتارها براساس اصالت صحت و درستي عمل تفسير و تبيين شود. بنابراين، مومن كسي است كه كارهاي ديگران را براساس اصول پسنديده تحليل مي كند و در مورد صحت و درستي اعمال و رفتار ديگران تشكيك و ترديد روا نمي دارد مگر آن كه به ادله يقيني و اطمينان و علم عرفي، ضد آن اثبات شود. بر اين اساس هرگونه سوءظني نسبت به اعمال و رفتار ديگران امري ناپسند و به عنوان گناه از ديدگاه شرعي شمرده شده و ابراز و بيان آن در جامعه به عنوان بزه و جرم تلقي مي شود و مجازات كيفري هم در پي دارد.

آموزه هاي رهبران ديني اسلام به گونه اي است كه به جنبه هاي مثبت هر چيزي نگريسته مي شود و به مومنان آموزش داده مي شود كه اين گونه با پديده ها و رخدادهاي طبيعي رو به رو شوند. هر يك از اين آموزه ها، آدمي را چنان مي سازد و مي پروراند كه در يك فرآيند آموزشي و تربيتي، نسبت به پديده هاي طبيعي و رخدادهاي پيراموني به ديده رضايت و خشنودي بنگرد و در برابر آن تسليم محض باشد.

در مقاله حاضر نگاه امام هادي(ع) نسبت به زمستان و اين پديده طبيعي بازخواني مي شود تا معلوم شود چگونه بينش و نگرش اين رهبران و آموزه هاي وحياني آنان، به انسان مي آموزد كه به تحليل مسايل بپردازد و با رخدادهاي حتي سخت و دشوار كنار بيايد و بي هيچ هزينه اضافي نه تنها از آسيب هاي احتمالي آن در امان ماند بلكه به بهترين وجه هر تهديدي را به فرصت و هر چالشي را به ابزار رشد و كمال تبديل كند و راه پرواز به مقام عبوديت ربوبي را بياموزد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.


زمستان در نگاه وحي


زمستان چهارمين فصل از فصل هاي سال است كه در پس پاييز و خزان طبيعت مي آيد و با سه ماه سرد و برف و بوراني خويش چهره طبيعت را دگرگون مي سازد. البته در برخي از مناطق دنيا، طبيعت تنها دو فصل پرباران و كم باران و يا گرم و خشك در كنار فصل سرد و برفي به مردم آن هديده كرده است. در مناطقي چون حجاز نيز مي توان تنها سه فصل بهار و تابستان و زمستان را مطرح ساخت و پاييز در آن چنان كه بايد و شايد خودنمايي نمي كند.
در آيات قرآني به سفرهاي زمستاني قريش به نقاط گرمسيري براي تجارت و سفرهاي تابستاني به مناطق سردسيري اشاره شده است. (قريش آيات 1 و 2)

شيخ طبرسي در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه مي نويسد كه قريش هر سال دو سفر تجارتي داشتند كه در زمستان به يمن و در تابستان به شام سفر مي كردند. اين سفرها كه به نظر مي رسد ادامه سفرهاي بازرگاني تجار از راه دوم ابريشم باشد براي مردم مكه بسيار سودآور بود. آنان با سفرهاي تجاري خويش نه تنها از گرسنگي و مشكلات بياباني رهايي مي يافتند بلكه با اندوخت سرمايه ها به تمول رسيده و در تمام مناطق حجاز و نجد از جايگاه ويژه اي برخوردار مي شدند.

اين سفرها افزون بر كاركردهاي ياد شده موجب مي شد تا زمينه الفت، تفاهم و همبستگي ميان قريشيان فراهم شود و اجتماع آنان از اقتدار دروني و بيروني خوبي برخوردار گردد و مردم آن از عزت و شكوه و بزرگي خدادادي بهره مند شوند. (قريش آيات 1 و 2)
خداوند در آيات سوره فيل و نيز قريش روشن مي سازد كه فراهم آمدن زمينه مناسب از جانب خداوند براي سفرهاي زمستاني و تابستاني قريش، حجتي كامل بر لزوم روي آوري آنان به عبادت خداوند بود؛ زيرا خداوند با ربوبيت خويش كاري كرد تا آنها بتوانند از اين دو فصل براي تجارت و سودهاي كلان بازرگاني در كنار امنيت جاده ها بهره مند شوند.

لزوم سپاسگزاري از نعمت هاي خدا


البته نعمت هايي كه در اين آيات بيان شده اختصاص به قريش ندارد ولي از آن جايي كه قريش مخاطب نخستين اين آيات بودند خداوند آنان را مخاطب ساخته است. بنابراين با بهره مندي از اصول شفاف نمودن دلايل مي توان گفت كه همه كساني كه از وضعيت مشابه برخوردار هستند بايد سپاسگزار نعمت هاي خداوند از اين دست باشند كه شرايط خاص و ويژه اي براي آنان فراهم آورده است تا در بدترين مناطق و حالات نيز بتوانند از ربوبيت و پروردگاري خداوند بهره مند باشند و در مقام عبوديت، شاكر نعمت هاي خداوندي شوند.

در داستان حضرت مريم(س) به اين نكته توجه داده شده كه انسان اگر از طريق عبوديت وارد شود مي تواند در مقام ربوبيت عبودي به جايگاهي برسد كه ميوه زمستاني را در تابستان و ميوه هاي تابستاني را در زمستان به دست آورد و آن را بي هيچ زحمتي به بسم الله ايجادي همانند كلمه كن امر اللهي ايجاد نمايد.

وجود ميوه هاي زمستاني در تابستان و نيز ميوه هاي تابستاني در زمستان در عبادتگاه حضرت مريم(س) (آل عمران آيه 37) هر چند كه براي بسياري شگفتي زاست ولي براي مومنان و دارندگان مقام ربوبيت عبودي امري پيش پا افتاده و ساده است. با ا ينكه اين عمل، شگفتي زكريا نبي(ع) را در پي داشت، ولي شگفتي او از ايجاد و نحوه آن نبود بلكه از آن رو بود كه گمان نمي رفت مريم دوشيزه(س) در كودكي و نوجواني به اين مقام برسد كه مردم به عمري در طلب با هزاران مشكلات و سختي ها و رنج ها به آن مي رسند.

عمل حضرت مريم(س) در كودكي نشان داد كه مي توان از راه كوتاه خلوص، زودتر از راه اعمال و سير و سلوك هاي سخت به آن رسيد. خلوص راهي است كوتاه كه هزينه آن تنها محبت به خداوندي است كه انسان را در مقام جذبه قرار مي دهد تا راه صد ساله را يك شبه طي كند.

مي توان از آيه 37 سوره آل عمران به دست آورد كه زمستان برخلاف ظاهر سرد و خشك و خشن آن، داراي ميوه هاي خاصي است كه نمي توان آن را در تابستان به دست آورد. بنابراين همان گونه كه بهار و تابستان شرايطي براي پديداري ميو ه هاي خاص است، شرايط سخت زمستان نيز موجبات پديداري شرايطي مي شود تا ميوه هاي خاصي به عمل آيد كه اگر سرماي زمستان نباشد هرگز به عمل نخواهد آمد.

اگر به اين آيات توجه شود به خوبي روشن مي شود كه از نگاه قرآن و وحي مثبت نگري به پديده ها و رخدادهاي طبيعي امري پسنديده است و خداوند در اين آيات كوشيده است تا مؤمنان را به نگرش و بينش درست سوق دهد و آنان را به جنبه هاي مثبت هر قضيه توجه دهد.

اگر در قرآن بهار به معناي فصل رستاخيز است و زمستان، همانند مرگ، طبيعت را مي ميراند اين گونه نيست كه مرگ طبيعت در زمستان هيچ آثار و كاركرد مثبت و خوبي نداشته باشد. در همه آيات قرآني هنگامي كه به قضيه اي اشاره مي شود تنها جنبه مثبت آن مورد تأكيد و توجه قرار مي گيرد و خواننده جز از راه كنايات و مفهوم مخالف از جنبه هاي منفي آن آگاه نمي شود. قرآن هنگامي كه از بهار سخن مي گويد تنها به رستاخيز طبيعت اشاره مي كند ولي بيان نمي دارد كه اين رستاخيز مرگي را پيش از اين در زمستان تجربه كرده است.

به هرحال به هنگام پرداختن به يك مسأله طبيعي، مثبت نگري و بيان فوايد و آثار مثبت و سازنده و مفيد آن، اصلي است كه هماره از سوي خداوند مورد توجه و تأكيد است تا مؤمنان نيز اين گونه بينش و نگرش خويش را اصلاح و تصحيح نمايند.

زمستان، فصل رويش دل ها بهشب زنده داري و روزه داري


امام هادي(ع) در جمله كوتاهي به نقش مهم و سازنده فصل زمستان اشاره مي كند و مي فرمايد: الشتاء ربيع المؤمن؛ زمستان بهار مؤمن است.
اين حديث را آن حضرت(ع) از جدش(ص) نقل مي كند. متن حديث در وسايل الشيعه اين گونه است: قال رسول الله(ص) الشتاء ربيع المؤمن يطول فيه ليله فيستعين به علي قيامه و يقصر فيه نهاره فيستعين به علي صيامه.

رسول خدا(ص) فرمود: زمستان بهار مؤمن است از شبهاي طولاني اش براي شب زنده داري و از روزهاي كوتاهش براي روزه داري بهره مي گيرد. (وسائل الشيعه، ج7 ص302، ح3)

در بهار طبيعت گياهان سر از دل خاك بيرون مي آورند و با باران هاي بهاري جان تازه اي مي گيرند و بالنده مي شوند. همه جا سر سبز و زيباست و گلها و ميوه ها همه طبيعت را دربر مي گيرد.
انسان برخلاف طبيعت در تابستان به سبب انبوه آيات الهي از خود و خدا غافل مي شود؛ زيرا هرچه مظاهر الهي افزايش يابد، حجاب، بيش تر مي گردد؛ از

اين رو در هنگام روز آدمي گرفتار سبحا طويلا (مشغله هاي فراوان است) و همانند ماهي در ميان آب روز شنا مي كند و سرگرم دنيا و مظاهر آن شده و از حقيقت و باطن، غافل مي گردد. اين درحالي است كه در هنگام شب نوري نيست تا طبيعت و مظاهر طبيعي را بنگرد و در اين حالت خود را در خلوتي شگفت تنها مي يابد و به تفكر و انديشه در خود و خدا مي پردازد و خداوند در وي بيش تر نمود مي يابد و قولاً ثقيلاي وحي و الهام را از درون خويش دريافت مي كند. بعلاوه او در شب تنها برخي از مظاهر دور از دتسرس چون ستارگان و طبيعت بي نهايت آسمان را مي نگرد و در برابر عظمت آن خاشمع و خاضع شده و خود را كوچك مي يابد.

براين اساس شب در تحليل قرآني مقامي بزرگ براي سير آفاق و انفسي دارد و خداوند، مؤمنان را براي عبوديت و ربوبيت عبودي به ميهماني شب فرا مي خواند تا در خود و پيرامون خويش بي هيچ دغدغه اي تفكر كنند. در آرامش شبانه است كه آدمي خود گم شده را مي يابد و پيش از آن كه با ديگران انس و الفت گيرد با خود آشتي مي كند و از درون خويش مظهريت خداوندي را مي يابد و در برابر جلال و عظمت الهي به سجده عبوديت خالصانه مي افتد.
زمستان نيز اين گونه است؛ زيرا زماني است كه مظاهر طبيعت كاهش يافته و طبيعت از سر و صدا و جنب و جوش افتاده و همانند شب از آرامشي خاص براي مؤمن برخوردار است.

در اين زمان است كه دل مؤمن جوانه مي زند و محبت و عشق خداوند (جمال) در كنار هيبت و عظمت خداوندي(جلال) از درون خاك تيره كالبد انساني بيرون مي آيد و بندگي را در خود چنان كه شايسته و بايسته است مي يابد.

در زمستان شب ها بلند و روزها كوتاه مي شود. زمان استراحت فراخي و گسترش مي يابد و زمان سبح طويل (مشغله هاي زياد) در طبيعت و مظاهر غافل كننده، كاسته مي شود، و لذا فرصتي چون شب براي مؤمنان فراهم مي آيد با اين تفاوت كه ازنظر زماني بسي طولاني است كه فصلي را دربر مي گيرد.

اگر به تفسير قرآني تابستان و زمستان توجه كنيم، مي بايست طبيعت را در انديشه كلان و تفسير كلي به دو فصل تابستان و زمستان دسته بندي كنيم. تابستان از فصلي كه بهارش مي ناميم آغاز و تا فصل پاييز ادامه مي يابد؛ و فصل زمستان از آن چه پاييزش مي خوانيم آغاز و به بهار سرانجام مي يابد.

اين آغاز و انجام فصول دو گانه (تابستان و زمستان) همانند زندگي انساو از دو بخش زندگي دنيوي و مرگ تشكيل مي شود. مرگ طبيعت از همان آغاز پاييز تا زمان رويش دوباره آن همانند زندگي انسان از برزخي دوباره تشكيل مي شود. بهار، برزخ زندگي آغازين و پاييز نيز برزخ مرگ آغازين است. در يك گردش دوري است كه زندگي از بهار برزخي مي آيد و به تابستان دنيا ختم مي شود و آن گاه مرگ برزخي در پاييز به سراغ آدمي مي آيد و در نهايت در زمستان، مرگ واقعي را به حكم: لمن الملك اليوم، لله الواحد القهار، تجربه مي كند.

مشرق و مغرب زمستان


انسان در زمستان است كه مي تواند خود را چنان كه بايد و شايد بشناسد. در فصل زمستان (با پاييزش) مشرق و مغربي ديگر طلوع مي كند كه برخلاف مشرق و مغرب تابستان (با بهارش) است. خداوند در آيه 17 سوره الرحمن مي فرمايد: رب المشرقين و رب المغربين؛ پروردگار دو مشرق و دو مغرب. اميرمؤمنان علي(ع) در روايتي كه اصبغ بن نباته نقل مي كند، ضمن خطبه اي به مردم فرمود: رب المشرقين و رب المغربين اين است كه مشرق در زمستان در يك محدوده، و مشرق در تابستان در محدوده ديگري است (الاحتجاج، طبرسي، ج1 ص386 و نيز تفسير نورالثقلين ج5 ص190 حديث15) در اين روايت به خوبي از اعتدال بهاري و پاييزي سخن به ميان آمده كه تغيير جهت مشرق و مغرب را به خوبي بيان مي كند.

در هر يك از دو فصل بهاري و پاييزي است كه طبيعت نمايش جديدي را نشان مي دهد؛ زماني كه طبيعت بهار خويش را آغاز مي كند، آدمي را گرفتار سبح طويل مي كند و هنگامي كه طبيعت، پاييز خويش را آغاز مي كند آدمي مي تواند قول ثقيل را دريافت كند؛ زيرا فرصت براي عبادت و دست يابي به مقام عبوديت ربوبي فراهم است.

در آيات قرآني براي دست يابي به مقام عبوديت ربوبي به بهره گيري و استعانت از نماز و روزه به ويژه نمازهاي شب و نمازها و روزه هاي مستحبي تأكيد شده است، زيرا اين امور بخشي مهم از نوافل است كه آدمي را به مقام قرب النوافل مي رساند كه مقامي بلند است و آدمي از نتايج آن مي تواند به گونه اي شود كه خداوند گوش و چشم و دست و اعضا و جوارح او شود.

خداوند مي فرمايد: استعينوا بالصبر و الصلاه؛ با صبر (روزه) و نماز از خداوند استعانت و ياري بجوييد. اين همان معناي ديگر و ابتغوا اليه الوسيله است كه در آيات ديگر بيان شده است. انسان مي تواند در فصل زمستان (شامل پاييز نيز مي شود) در روزه هاي كوتاه آن به سادگي روزه بگيرد و در شب هاي بلندش پس از استراحت كافي برخيزد و نماز شب خويش را با طول و تفصيل و تفكر در آفاق و انفس به جا آورد و زمينه دست يابي به مقام عبوديت و قرب نوافل و بلكه قرب فرايض را فراهم آورد.

اين چيزي است كه امام هادي(ع) به انسان مؤمن گوشزد مي كند مبني بر اينكه زمستان علاوه بر آنكه مفهوم ديگري چون مرگ برزخي و مرگ كامل دارد براي انسان مؤمن، به معناي بهار برزخي (قرب نوافل) و بهار مطلق و كامل (قرب فرايض) است.
قرب فرايض، همان فناي ذاتي است كه با مرگ زمستاني همانند است. انسان با مرگ زمستاني در قرب نوافل، خود را فاني در ذات الهي مي كند و خداگونه شده و صبغه الله مي گردد و در مقام ربوبيت عبودي و عبوديت ربوبي مي نشيند.

***