زندگي سياسي امام هادي (عليه السلام)


امام دهم از امامان دوازده گانه شيعه اماميه، علي بن محمد (عليهما السلام)، ملقّب به نقي و هادي است. آن حضرت همانند پدر خود در سنين كودكي (هشت سالگي) به امامت رسيد. ايشان در دوران 33 ساله امامتش با شش خليفه عباسي معاصر بود. از ميان اين شش خليفه، تنها منتصر بود كه بعد از ظلم و ستم بي اندازه پدرش متوكل، رفتاري همانند عمر بن عبدالعزيز (از خلفاي اموي) را از خود به نمايش گذارد، ولي خلافتش فقط شش ماه تداوم يافت و خليفه بعدي (مستعين) ستم بر مردم، خصوصاً بر علويان را از سر گرفت.
در دوران امام هادي (عليه السلام)فشار زيادي بر علويان وارد گرديد همين امر قيام هاي متعددي را عليه خلفاي عباسي برانگيخت؛ امام براي رعايت تقيّه، هيچ يك از آن قيام ها را تأييد نكرد. از ميان خلفاي ششگانه معاصر امام هادي (عليه السلام)، متوكل در دشمني با اهل بيت مشهورتر بود. وي حدود پانزده سال حكومت كرد و بيش از ساير خلفا، معاصر امام دهم بود، در اين مقاله شيوه هاي برخورد امام هادي (عليه السلام)با متوكل آمده است.

شيوه هاي مقابله امام با دشمنان


1. بهره گيري از تقيّه

مواجهه فكري و عملي امام چهارم تا امام يازدهم، براساس «تقيّه» بوده است و هر چه فشار خلفاي ستمگر بر علويان و شيعيان بيشتر مي شد، تقيّه نيز ضرورت بيشتري پيدا مي كرد. يكي از دوران هاي سخت شيعيان، دوران امام هادي (عليه السلام)بود. خلفاي اين دوره غالباً فرماندار شهرها را از دشمنان علويان بر مي گزيدند و از جمله اين افراد، عمر بن فرج رخجي بود كه به فرمانداري مكه و مدينه برگزيده شد. در چنين شرايطي امام، شيعيان را به تقيّه دعوت مي كرد. از امام حسن عسكري (عليه السلام)نقل شده كه مي فرمايد:
شخصي نزد امام هادي (عليه السلام)آمد و گفت: اي فرزند رسول خدا ! امروز به عده اي از عوام اين شهر گرفتار شدم، آنان مرا گرفتند و گفتند: آيا به امامت ابوبكر بن ابي قحافه اعتقاد نداري؟ من ترسيدم و خواستم بگويمك نه ، از باب تقيّه گفتم: آري. يكي از آنان دست خود را بر دهانم گذاشت و گفت: تو دروغ مي گويي، به آنچه من مي گويم، پاسخ بده. گفتم: بگو گفت: آيا باور داري كه پس از رسول خدا، امام به حق و عادل، ابوبكر بن ابي قحافه است و علي در امامت حقي نداشته است؟ من گفتم: بله، ولي يكي از چهارپايان خود را در نظر گرفتم. گفت: من قانع نمي شوم، مگر آنكه بگويي: سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقّي جز او نيست، ابوبكر بن ابي قحانه، امام است. گفتم: سوگند به خدايي كه هيچ معبود به حقّي جز او نيست كه چنين و چنان صفات دارد، ابوبكر بن ابي قحافه، امام است و از آن سخن، امام پيروانش را كه امامت او را باور دارند، در نظر گرفتم. آنان پذيرفتند و پاداش نيك به من دادند و رها شدم، اينك حال من نزد خدا چگونه است؟
امام هادي (عليه السلام)فرمود: فرمود: بهترين حال است. خدا به خاطر رفتار نيك تقيّه، همراهي با ما در «اعلي عليين» را براي تو واجب كرد.(1)
اگر چه امام هادي (عليه السلام)در حال تقيّه بود، ولي مانند ساير امامان با حاكمان جور زمان خود به طور غير مستقيم مبارزه مي كرد، بي آنكه حساسيّت دستگاه عباسي را متوجه خود كند.

2. نهي از ياري حكومت عباسي

امام در فرصت هاي مناسب، با نامشروع معرفي كردن حكومت عباسيان، مسلمانان را از هرگونه همكاري با آنان- مگر در موارد ضرورت - برحذر مي داشت و با اين كار چهره اين حاكمان ظالم و فاسد را براي مردم بيشتر آشكار مي كرد. گاهي امامان، خصوصاً از زمان امام هفتم به بعد، به برخي از شيعيان اجازه مي دادند كه وارد مناصب حكومتي شوند و اين زماني بو كه آنها از كفايت لازم برخوردار بودند و مي توانستند در مناسبت هاي مختلف به شيعيان كمك كنند. در اين زمينه نقل شده است:
محمد بن علي بن عيسي- از كاركنان دولت عباسي- نامه اي به امام هادي (عليه السلام) نوشت و پرسيد: نظر شما درباره كاركردن براي بني عباس و پول گرفتن از آنان در مقابل كار چيست؟ امام در پاسخ فرمود: آن مقدار از همكاري كه به جبر و زور صورت گرفته، اشكال ندارد و خداوند عذرپذير است، ولي در غير اين موارد، ناروا و ناپسند است و در شرايط ناگزيري، اندكش بهتر از افزودنش است.
او دوباره براي روشن تر شدن مطلب، به امام مي نويسد كه انگيزه اش از همكاري با آنان فقط يافتن راهي براي ضربه زدن به آنها و تشفي خاطر است. امام پاسخ مي دهد: در چنين صورتي همكاري با آنها نه تنها حرام نيست، بلكه پاداش نيز دارد.(2)

3. هدايت شبكه وكالت

به دليل شرايط سخت اين دوره، ارتباط مستقيم امام با شيعيان ممكن نبود؛ لذا شبكه «وكالت» مي توانست بهترين راه ارتباطي حضرت با پيروان خويش باشد. يكي از اهداف اين شبكه، آگاه سازي سياسي مردم از سوي وكلاي امام هادي (عليه السلام)بود. وكلاي حضرت به تدريج تجربيات ارزنده اي را در سازماندهي شيعيان در واحدهاي جداگانه به دست آوردند.(3)
گزارش هاي تاريخي متعدد نشان مي دهد كه وكلاي شيعيان را بر مبناي نواحي گوناگون به چهار گروه تقسيم كرده بودند: نخستين ناحيه، مدائن و عراق (كوفه) را شامل مي شد. ناحيه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحيه سوم، قم و همدان بود و ناحيه چهارم، حجاز، يمن و مصر را در بر مي گرفت.(4)

تبعيد امام هادي (عليه السلام)به سامرا

پيشتر به سخت گيري هاي متوكل در برابر علويان اشاره شد و در اينجا لازم است ابتدا درباره برخورد وي با امام هادي (عليه السلام)مطالبي ذكر كنيم و سپس به اقدامات امام بپردازيم.
اولين برخورد متوكل با امام هادي (عليه السلام)، خارج كردن حضرت از مدينه و آوردن ايشان به سامرا (محل خلافت متوكل) است. متوكل با تقليد از روش مأمون كه امام رضا (عليه السلام)را به محل خلافت خود؛ يعني خراسان كشاند، امام هادي (عليه السلام)را به سامرا آورد تا بدين وسيله رفت و آمدهاي امام را كنترل كند. يحيي بن هرثمه(5) كه مأمور انتقال دادن امام به سامرا بود، مي گويد:
مردم با شنيدن اين خبر، ناله زدند و در اين كار چنان زياده روي كردند كه تا آن زمان، مدينه چنين وضعي به خود نديده بود.
آنها بر جان امام هادي (عليه السلام)مي ترسيدند. براي آنها قسم خوردم كه من هيچ دستوري براي رفتار خشنونت آميز با امام هادي (عليه السلام)را ندارم و هيچ خطري امنيت آن حضرت را تهديد نمي كند.(6)
اين قضيه بيش از هر چيز، اوج محبوبيت امام دهم را نشان مي دهد. متوكل به رغم تمام جسارت هايش به شيعيان، در ظاهر امام هادي (عليه السلام)را محترمانه به سامرا آورد و علت اين امر، محبوبيت زياد امام در ميان مردم و ترس متوكل از تحريك احساسات آنان بود. امام اگر چه به سامرا سفر كرد، اما بعدها فرمود: «مرا با جبر و اكراه به سامرا آوردند».(7)
امام هادي (عليه السلام)پس از سفر اجباري به سامرا تا پايان عمر شريف خود؛ يعني بيست سال در اين شهر به سر برد. شيخ مفيد با اشاره به اقامت اجباري امام هادي (عليه السلام)در سامرا مي نويسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام خليفه بود، ولي در باطن عليه آن حضرت دسيسه كرد كه البته هيچ يك از اين نقشه ها در عمل موفق نبود.(8)

نمونه هايي از اقدامات متوكل

امام (عليه السلام)دوران اقامت اجباري اش در سامرا را به ظاهر آرام اما تحت نظارت كلي خلفاي عباسي بود و متوكل گاهي بنابر غرض هايي، امام را احضار مي كرد. رفتار امام با شكيبايي همراه بود و آن حضرت مي كوشيد كه جان شيعيان و خودش حفظ گردد. نمونه هايي از اقدامات متوكل و رفتارهاي امام (عليه السلام)را ذكر مي كنيم.

1. سؤال از تفسيرآيه

متوكل دريافته بود كه از نظر امام (عليه السلام)آيه (وَ يَومَ يَعضُّ الظَّالِمُ علي يديهِ يقولُ يا ليتني اتَّخذتُ مع الرَّسُولِ سبيلاً)؛ (9) «و به خاطر بياور روزي را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي گزد و مي گويد: اي كاش! با رسول خدا راهي برگزيده بودم». اشاره به برخي از خلفاست از اين رو، به فكر سوء استفاده از اين مسئله افتاد و خواست با مطرح كردن آن، حضرت را در مقابل «اهل حديث» قرار دهد.(10) به همين جهت زماني كه افراد زيادي در مجلس بودند، درباره مصاديق اين آيه از امام هادي (عليه السلام)سؤال كرد. امام با هوشياري و رعايت اصل تقيّه فرمود: منظور دو نفر هستند كه خداوند از آنها به كنايه سخن گفته و با عدم تصريح به نامشان، برآنان منّت نهاده است. آيا خليفه مي خواهد آنچه را كه خدا مخفي نگاه داشته، در اينجا بر ملا كند؟ متوكل گفت: نه. (11) به اين ترتيب امام، متوكل را در رسيدن به هدف، ناكام گذاشت.

2. دعوت به نوشيدن شراب

متوكل گاهي دستور مي داد كه خانه امام را به دقت بازرسي كنند و مأموران هر بار با دست خالي بر مي گشتند، اما متوكل باز هم نگران بود و احساس خطر مي كرد. براي مثال، يك بار نزد متوكل از امام هادي (عليه السلام)سعايت كردند و به او گفتند كه در منزل امام، اسلحه و نوشته و اشياي ديگري است كه از شيعيان قم به او رسيده است و او عزم شورش بر ضد حكومت را دارد. متوكل گروهي را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه او هجوم بردند، ولي چيزي به دست نياورند. امام را در اتاقي تنها ديدند كه در به روي خود بسته است و جامه پشمين بر تن دارد و بر زميني مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: در خانه اش چيزي نيافتيم و او را رو به قبله ديديم كه قرآن مي خواند. متوكل با بي شرمي منحصر به فرد خود، جام شرابي را كه در دست داشت، به آن حضرت تعارف كرد! امام سوگند ياد كرد و گفت: گوشت و خون ما با چنين چيزي آميخته نشده است، مرا معاف بدار! او دست بر نداشت و گفت: شعري بخوان. امام فرمود: كمتر شعر مي خوانم.
اما متوكل اصرار ورزيد و آن حضرت شعري را براي او خواند كه ما ترجمه قسمتي از آن را ذكر مي كنيم:
«بر بلنداي كوه ها، شب را به سحر آورند؛ در حالي كه مردان چيره و نيرومندي از آنان پاسداري مي كردند، ولي قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
آنان پس از مدت ها عزتمندي، از جايگاه هاي امن به زير كشيده شدند و در گودال هاي (گورها) جايشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندي!...
چه خانه هايي ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولي سرانجام پس از مدتي، اين خانه ها را ترك كردند و به خانه گور شتافتند!
چه اموال و ذخايري انبار كردند، ولي همه آنها را رها ساختند و رفتند و آنها را براي دشمنان خود واگذاشتند!
خانه ها و كاخ هاي آباد، به ويرانه ها تبديل شدند و ساكنان آنها به سوي گروهاي تاريك شتافتند!»
شعر امام چنان تأثيري گذاشت كه متوكل به سختي گريه كرد؛ به طوري كه ريش او خيس گرديد و ساير حضار نيز گريستند. متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و چهار هزار درهم به امام تقديم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل باز گرداند! (12)

3. رفتار تحقيرآميز با امام

متوكل كينه عجيبي به علويان داشت و جنايات زيادي را بر آنان روا داشت و اگر ترس از شورش مردم نبود، چه بسا امام هادي (عليه السلام)را در ابتداي خلافتش به قتل مي رساند، اما وقتي كه به قتل رساندن امام را صلاح نديد، هر از چند گاهي سعي مي كرد امام را تحقير كند و او را بيازارد. او روزي امام را مجبور كرد تا مانند رجال دربارش (وزيران، اميران، نيروهاي نظامي و ديگر اطرافيان) لباس هاي فاخر بپوشد و خود را در بهترين شكل و قيافه بيارايد و مانند ديگران در ركاب متوكل- كه سوار اسب حركت مي كرد- پياده راه برود. تنها كسي كه از پياده رفتن در برابر خليفه مستثنا بود، فتح بن خاقان، وزير كينه توز وي، بود كه او نيز مانند متوكل سواره مي رفت. امام در اين ماجرا، مظلوم واقع شد و در عين حال توان انتقام از متوكل را نداشت؛ چرا كه او خليفه بود و امام در سامرا غريبانه زندگي مي كرد. حضرت در چنين شرايطي بايد چه شيوه اي را در مواجهه با متوكل به كار مي گرفت؟
ايشان رفتار پسنديده و عبرت آموزي را از خود بر جاي گذاشت و وقتي ياوري به جز خدا در مقابل متوكل جبّار نديد، شروع به خواندن «دعاي مظلوم بر ظالم» كرد.(13) امام هادي (عليه السلام)در اين دعا از خدا كه فريادرس مظلومان است، مي خواهد كه حق او را از سلطان جائر (متوكل) بگيرد و رشته پادشاهي آن متكبر را پاره كند و او را هلاك و رسوا سازد. خداي متعال نيز دعاي امام را اجابت كرد و متوكل در اوج قدرت و غفلت از ياد خدا و طبق گفته امام كه دو روز قبل از مرگ وي، كشته شدن متوكل را پيش بيني كرده بود، پس از اينكه متوكل دستور قتل امام را به سعيد بن حاجب داد، مورد حمله شبه تركان قرار گرفت و در خانه اش به قتل رسيد.(14)
آري، از خداوند قادر كه تمام قدرت ها به دست او است، جز اين انتظار نمي رود كه دعاي عبد صالحش را به اجابت برساند. امام بدين طريق به مظلوماني كه دستشان از تمام اسباب دنيوي كوتاه است، فهماند كه به نيروي ماوراي بشري پناهنده شوند و شكوائيه خود را از ظالم به خدا عرضه كنند؛ چرا كه فقط او قادر حقيقي است و در يك لحظه مي تواند قدرت هر كس را بگيرد و قوي را ضعيف گرداند.

حساسيت امام به حفظ جان شيعيان

متوكل كه كينه عجيبي از امام هادي (عليه السلام) و ساير علويان داشت، با اينكه امام را از مدينه به سامرا كشانده بود و ايشان را تحت نظر داشت و شهر سامرا مانند زندان براي امام بود، ولي پاي خود را از اين هم فراتر گذاشت و دستور داد آن حضرت را زنداني كنند. صقر بن ابي دلف مي گويد:
هنگامي كه امام هادي (عليه السلام)را به سامرا آوردند، رفتم تا از حال او جويا شوم. چون به خدمت امام رسيدم، حضرت را در حالي ديدم كه روي حصير نشسته و در برابرش قبري حفر شده است. سلام كردم. فرمود: بنشين! نشستم. پرسيد: براي چه آمده اي؟ عرض كردم: آمده ام از حال شما خبري بگيرم. در اين هنگام به قبر نظر كردم و گريستم. فرمود: گريان مباش كه در اين گرفتاري، آسيبي به من نمي رسد. من خدا را سپاس گفتم، آن گاه از معناي حديثي پرسيدم، امام جواب گفت و سپس فرمود: مرا واگذار و بيرون رو كه بر تو ايمن نيستم و بيم آن است كه آزاري به تو برسانند.(15)
اين ماجرا، اهميت حضرت به شيعيان را نشان مي دهد و امام در موارد مختلفي به پيروان گوشزد مي كرد كه مراجعات فراوان نكنند و ديدار خود را با امام به حداقل برسانند.

اميد بخشي به شيعيان

امام در برابر با مشكلات عظيمي كه از خلافت سلاطين بر شيعيان وارد مي شد، از آنان پشتيباني مي كرد. آن حضرت با بهره گيري از آگاهي و دانش امامت خويش، شيعيان را با آگاه كردن از آينده، به برچيده شدن بساط ظلم اميدوار مي كرد.(16) در اين زمينه نقل شده است: مردي از اهالي مداين كه گويا از ظلم متوكل به تنگ آمده بود، از امام درباره مدت حكومت متوكل پرسيد. حضرت در پاسخ وي اين آيات را نوشت:
«گفت هفت سال با جديت زراعت مي كنيد و آنچه را درو كرديد (جز كمي مي خوريد)، بقيه را در خوشه هاي خود بگذاريد ( و ذخيره كنيد) پس از آن، هفت سال سخت (و خشكي و قحطي) مي آيد كه آنچه را ذخيره كرده ايد، مي خوريد، جز كمي كه (براي بذر) ذخيره خواهيد كرد. سپس سالي فرا مي رسد كه باران فراوان نصيب مردم مي شود و در آن سال مردم عصير (ميوه ها و دانه هاي روغني ) مي گيرند».(17)
همانگونه كه امام هادي (عليه السلام) فرموده بود، متوكل در نخستين روزهاي پانزدهمين سال حكومتش به قتل رسيد(18) و شيعيان فرصت اندكي پيدا كردند.

***

1- بحار الانوار، ج75، ص 405، 406.
2- وسائل الشيعه، ج12، ص 137.
3- سييره پيشوايان، ص 573 و 574.
4- تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، جاسم حسين، ترجمه: آيه اللهي، ص 137.
5- يحيي بن هرثمه با مشاهده كراماتي از امام هادي (عليه السلام)سرانجام تحت تأثير شخصيت عظيم ايشان، شيعه گرديد. (بحار الانوار، ج50، ص144).
6- تذكره الخواص، سبط بن جوزي، ص 359.
7- بحارالانوار، ج50، ص 129.
8- الارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص 311.
9- فرقان/ 27.
10- متوكل برخلاف مأمون، معتزله را سركوب كرد و اهل حديث را ارج و قرب نهاد.
11- بحارالانوار، ج50، ص 214.
12- مروج الذهب، ج4، ص 11.
13- متن دعاي مظلوم، در كتاب «مهج الدعوات»، سيد بن طاووس، وجود دارد.
14- كشف الغمّه، ج3، ص 184.
15- بحارالانوار، ج50، ص 194و 195.
16- ر. ك: مجله مبلغان، (مراد 1384)، ص 35، مقاله «مبارزات سياسي امام هادي (عليه السلام)». ابوالفضل هادي منش.
17- يوسف/ 49-47.
18- بحارالانوار، ج50، ص 186.